فخرکردن

معنی کلمه فخرکردن در لغت نامه دهخدا

فخر کردن. [ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نازیدن. بالیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
عملت کو، به عمل فخر کن ایرا که خدای
با تو ازبهر عمل کرده در این وعده ثواب.ناصرخسرو.غایت کام و دولت است آنکه به خدمتت رسید
بنده میان بندگان فخر کند به چاکری.سعدی.رجوع به فخر شود.

معنی کلمه فخرکردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) نازیدن مفارخت کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه فخرکردن

به آبا فخرکردن کار کودک مشربان باشد فراموش است درس ابجد طفلانهٔ خویشم