فحاش
معنی کلمه فحاش در فرهنگ معین
معنی کلمه فحاش در فرهنگ عمید
معنی کلمه فحاش در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه دشنام گوید فحش گوی .
معنی کلمه فحاش در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه فحاش
متأسفانه در موضوع لو رفتن اخیر قطعه بحر تفکر هوادار به جای متهم کردن شخص یا اشخاص مسئول نسبت به من فحاشی میکنند حال اینکه حتی ۱۰ درصد از این فحاشیها سهم لو دهندهها نیست و این اشخاص محبوب و در امانند.
حاشا که کسی شراب را فاش خورد با مرد ژاژخای فحاش خورد
او در محاکمات مسکو در طول تصفیه کبیر، دادستان بود. او به متهمان با ناسزاگویی، فحاشی و متلک گویی خطاب میکرد. برای مثال میگفت:
در این مصاحبه آمده ۲۶ خرداد چندین نفر شامل زندانیان، افسر نگهبان و زنی با یونیفرم سفید به نام حامد یزدان با فحاشی و کتککاری تلاش کردند ماده ناشناخته موممانندی را وارد دهان او کنند که با مقاومت فرقدانی روبرو میشوند.
باز جوان عذر تراشی گرفت راهِ تبّریّ و فحاشی گرفت
فحاش لله اگر چون خط و رخت داند کسی بنفشهٔ سیراب و لالهٔ نعمان
آتش خشمت بریزد آب روی ایمن مباش آب جوی است آب رویت در نظر فحاش را
دستههایی از بیان که توسط متمم اول از محافظت کمتری برخوردارند یا محافظت شده نیستند (و بنابراین میشود محدودیت بر آنها اعمال شود) شامل فحاشی، کلاهبرداری، هرزهنگاری کودکان، بیان غیرقانونی، بیان لازم برای اقدام غیرقانونی، بیانی که کنش غیرقانونی قریبالوقوع را تحریک میکند، بیانی که قانون مالکیت معنوی را نقض میکند، تهدیدهایی که حقیقت داشته باشند و بیان تجاری مانند تبلیغات است. افترایی که موجب لطمه زدن به آبرو و حیثیت شود، شبه جرم است و نیز از آزادی بیان مستثنی است.
پس پیشه ما هرزه درآئی نبود پس حرفه ما تهمت و فحاشی نیست
فحاشا بل عنایته بحور غریق منه بغیی وابتغائی
ملک گفت: ما در چشم تو نیک حقیر مینماییم که گزارد این سخن جایز میشمری! گفت: مخدوم در چشم سه طایفه سبک نماید: بندهٔ فراخ سخن که ادب مفاوضت مخدومان نداند و گاه و بیگاه در خاست و نشست و چاشت و شام با ایشان برابر باشد، و مخدوم هم مزاح دوست و فحاش، و از رفعت منزلت و نخوت سیاست بی بهر. و بندهٔ خائن مستلی بر اموال مخدوم، چنانکه به مدت مال او از مال مخدوم درگذرد، و خود را رجحانی صورت کند؛ و بندهای که در حرم مخدوم بیاستحقاق منزلت اعتماد یابد و به مخالطت ایشان بر اسرار واقف گردد و بدان مغرور شود.