معنی کلمه فجر در لغت نامه دهخدا
- صلوة فجر ؛ نماز بامداد. دوگانه. رجوع به دوگانه شود.
|| ( ص ) طریق فجر؛ واضح. ( اقرب الموارد ).
فجر. [ ف َ ] ( اِخ ) سوره هشتادونهم از قرآن. از سوره های مکیه و شامل سی آیت است. پس از سوره غاشیه و پیش از سورة البلد قرار دارد.
فجر. [ ف َ ج َ ] ( ع اِمص ) بخشش. || جوانمردی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): هو من اهل الفجر لا من اهل الفجور. ( اقرب الموارد ). || مردی و احسان. ( منتهی الارب ). معروف. ( اقرب الموارد ). || بسیاری ِ مال. ( منتهی الارب ). مال و بسیاری آن. ( اقرب الموارد ).