فتیت

معنی کلمه فتیت در لغت نامه دهخدا

فتیت. [ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) کوفته و ریزه ریزه کرده. ( منتهی الارب ). فَتوت. ( اقرب الموارد ). || نان ریزه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). نان خشک است که بسیار نرم ساییده باشند و مستعمل آن از نان گندم است. قلیل الغذا و مخفِّف رطوبت معده و مولد ریاح و سواد و دیرهضم و مضر احشای ضعیفه است و کهنه او بسیار زبون تر و مورث قولنج و مسدّد، و مصلحش شکر است. ( تحفه حکیم مؤمن ). نان فتیر است که فتیت نیز نامند، و فتیت هر چیزی را نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فَتوت شود.
فتیة. [ ف ِت ْ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ فتی.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به فَتی ̍ شود.
فتیة. [ ف َ تی ی َ ] ( ع ص ) مؤنث فَتّی. ج ، فِتاء، افتاء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه فتیت در فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) کوفته و ریزه ریزه کرده . ۲ - نان خشک نرم ساییده .

معنی کلمه فتیت در فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) کوفته و ریزه ریزه کردن ۲ - نان خشک نرم ساییده .

معنی کلمه فتیت در ویکی واژه

کوفته و ریزه ریزه کرده.
نان خشک نرم ساییده.

جملاتی از کاربرد کلمه فتیت

چرا هنگام چیز و ناز پس چیزی نیلفغدی که بگرفتیت دستی وقت بی‌چیزی و بی‌نازی
افتیتنی عن جمیعی فصرت وقفاً علیک
گفتیت از در چو صبح عید درآیم تا چه کند حکم کردگار صفایی
داوود طایی نان نخوردی وفتیت در آب کردی و بیاشامیدی و گفتی، «میان این نان خوردن پنجاه آیه توان خواند. روزگار چرا ضایع کنم؟» یکی وی را گفت، «فرسبی در سقف تو شکسته شده است»، گفت، «بیست سال است تا اندر این جایم، اندر آن ننگرسته ام». و نگریدن بی فایده کراهیت داشته اند.
به قتل گفتیت از غم رها کنم چه شود اگر وفا کنی امروز عهد فردا را
ای دل زغمش که گفتیت چون خون شو یا ساکن عشوه خانهٔ گردون شو
مبادا به دل رای زفتیت جفت که هرگز نباید سپهدار زفت