فتنه شدن

معنی کلمه فتنه شدن در لغت نامه دهخدا

فتنه شدن. [ ف ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مفتون شدن. ( یادداشت بخط مؤلف ). فریفته شدن. سخت پای بند گشتن :
بر خواب و خورد فتنه شدستند خرس وار
تا چند گه چون او بخورند و فرومرند.ناصرخسرو.فتنه فروکشتن از او دلپذیر
فتنه شدن نیز بر او ناگزیر.نظامی.ابتدای توبه او آن بود که بر کنیزکی فتنه شد چنانکه قرار نداشت.... ( تذکرةالاولیاء عطار ). رجوع به فتنه شود.

معنی کلمه فتنه شدن در فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - شیفته شدن . ۲ - آشوب برپا شدن .

معنی کلمه فتنه شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فریفته گشتن سخت پابند کسی یا چیزی شدن مفتون شدن ۲ - شور و غوغا بر پا شدن .
مفتون شدن . فریفته شدن

معنی کلمه فتنه شدن در ویکی واژه

شیفته شدن.
آشوب برپا شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه فتنه شدن

(آن گاه گوییم که چو مردم تامل کند، بداند که ممکن نبود که خدای تعالی ما را بر سرای لطیف که آن معدن لذت و راحت است مطلع کردی، جز بدان که مر لطایف را اندر این سرای بی لطایف آورد به تکلیف. و چو بنگرد به فتنه شدن بیشتر از خلق بر این لذت و زینت مستعار که بر جوهر جسم همی پدید آید و بازمندن ایشان بدین سبب از رسیدن بر آن مقصود الهی که این صنع از بهر آن ساخته شده است، بداند که این صنع فتنه ای است و مکری و فریبی است از صانع عالم مر مردم را.)
به چرا فتنه شدن کار ستور است، تو را این همه مهر بر این جای چَرا، چون و چراست؟
هر دو در روی خویش فتنه شدند هر دو با هم شدند مست و خراب