( فتحة ) فتحة. [ ف ُ ح َ ] ( ع اِ ) فرجه. ( اقرب الموارد ). شکفتگی. ( منتهی الارب ). || نازش مردم به چیزی که دارد، از ملک و ادب و از علم و هنر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). فتحه. [ ف َ ح َ / ح ِ ] ( از ع ، اِ ) علامت حرکت فتح. ( اقرب الموارد ). زبر، و استعمال این نزد بصریان در مبنی و معرب هر دو آمده. ( غیاث ). صورت آن در کتابت این است : «». ( یادداشت بخط مؤلف ) : امروز بیامدی به صلحش کش فتحه و ضمه برنشاندی.سعدی.|| شکاف قلم. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فتح شود.
معنی کلمه فتحه در فرهنگ معین
(فَ حِ ) [ ع . فتحة ] (اِ. ) علامت حرکت فتح که بالای حرف گذاشته می شود، زبر، ج . فتحات .
معنی کلمه فتحه در فرهنگ عمید
۱. حرکتی از حروف که هنگام تلفظ آن دهان گشوده می شود، زِبَر. ۲. نشانۀ این حرکت که در روی حرف گذاشته می شود.
معنی کلمه فتحه در فرهنگ فارسی
علامت حرکت فتح که درروی حرف گذاشته میشود، زبر ( اسم ) ۱ - علامت فتح زبر جمع : فتحات ۲ - شکاف قلم . فرجه . شکفتگی
معنی کلمه فتحه در ویکی واژه
فتحة علامت حرکت فتح که بالای حرف گذاشته میشود، زبر؛ فتحات.
جملاتی از کاربرد کلمه فتحه
یکی از فتحه فتح باب فتوح کرده در منظر مروح روح
ه: این حرف برای نشان دادن صدای فتحه بکار میرود. مثلاً کلمهٔ «دَر» در زبان کردی به شکل «دهر» نوشته میشود. نمونه های دیگر: «پەتا» (به معنای بیماری واگیردار)، «شەکاوە» (به معنای در ارتعاش بودن است)، «گەردیلە» (به معنای اتُم است)
فتحها یکسر خبرگشته است و فتح تو عیان مرد دانا تا عیان یابد کجا جوید خبر
(دریاب اولی با فتحه است و دریاب دومی با ضمه)
آنک خود را فتحها پنداشتید تخم منحوسی خود میکاشتید
فتوح و نصرت او سر به سر همه عجب است عجبتر از همه آن فتحها که کرد امسال
نظریهٔ سوم در دیدگاه مشتق بودن واژه الله، آن را مشتق از ضمیر سوم شخص «ها» میداند. ابوالبقاء کفوی در کلیات العلوم چنین نظر میدهد که واژهٔ الله از «ها»، اسم جمع و ضمیر سوم شخص، و «لام» ملکی ساخته شدهاست. به عبارتی دیگر، خدای متعال را ابتدا با ضمیر سوم شخص خوانده، سپس لام ملکیت به آن افزوده و «لهُ» را تشکیل دادهاند. سپس به خاطر تعظیم، ال به آن اضافه کردهاند («اللَه») و سپس فتحهٔ میانی را به مصوت بلند تبدیل کردهاند.
این شکل الفبایی هم در نقش یکی از حروف واکهٔ بلند (مصوت بلند) است که گاه به صورت (ا) در کلماتی چون: آب، باد و دریا است. و هم در نقش تلفظ همزه به کمک حرفهای واکه به کار میرود، مانند: اَبر، اِنسان و اُستاد (با حروف واکه کوتاه فتحه - کسره و ضمّه) و مانند: آب (الف اول در اصل=ااب)، او، این (با حروف واکه بلند) است.
به دو فتحه فزون و یک یا کم باد تا روز حشر در کونت
گفت فردوسی به شهنامه درون چونانکه خواست قصههای پرعجایب فتحهای پر عِبَر
یکیست این ز همه فتحها که روز الست شدست کوکبه کبریات را موعود
در کرم بگشا تا شوی بلند مقام که جای فتحه همیشه ز فتح بر زبرست
شاهی که فتحهاست مر اورا چو فتح ارگ شاهی که جنگهاست مراو را چو جنگ خان
قول النّبی (ص): ان بالمغرب بابا فتحه اللَّه عز و جل للتوبة یوم خلق السماوات و الارض، فلا یغلق حتی تطلع الشمس من مغربها