معنی کلمه فتالیده در لغت نامه دهخدا فتالیده. [ ف َ / ف ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) اسم مفعول از فتالیدن. پراکنده کرده : وآن شرر گویی طاووس به گرد دم خویش لؤلؤ خرد فتالیده به منقار بود.منوچهری.
معنی کلمه فتالیده در فرهنگ معین (فَ یا فِ دِ ) (ص مف . ) ۱ - برکنده شده . ۲ - ریخته شده ، افشانده . ۳ - دریده ، شکافته . ۴ - جدا شده . ۵ - از هم پاشیده ، پراکنده شده .
معنی کلمه فتالیده در ویکی واژه برکنده شده.ریخته شده، افشانده.دریده، شکافته.جدا شده.از هم پاشیده، پراکنده شده.