فتات. [ ف ُ ] ( ع اِ ) ریزه و شکسته از هر چیزی. ( منتهی الارب ): ماتفتت من الشی ٔ؛ ریزه نان را گویند. ( اقرب الموارد ). فَتات ؛ ریزه نان را گویند، و ریزه هر چیز را نیز گفته اند. ( برهان ). تحقیق اینکه واژه فوق اصلاً فارسی است یا عربی ، میسر نشد. فتاة. [ ف َ ] ( ع اِ ) مؤنث فتی. ج ، فتیات. ( منتهی الارب ). زن جوان. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || کنیزک. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( اقرب الموارد ).
معنی کلمه فتات در فرهنگ معین
(فُ ) [ ع . فتاة ] (اِ. ) ۱ - ریزه و شکسته از هرچیز. ۲ - ریزة نان .