فاکهه
معنی کلمه فاکهه در فرهنگ معین
معنی کلمه فاکهه در فرهنگ عمید
معنی کلمه فاکهه در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - میوه ( خرما انگور انار و غیره ) جمع : فواکه ۲ - نوعی حلوا . یا فاکهه شتائ . آتش .
معنی کلمه فاکهه در فرهنگ اسم ها
معنی: میوه، ( در قدیم ) میوه ( خرما، انگور، انار و غیره )، نوعی حلوا
معنی کلمه فاکهه در دانشنامه اسلامی
معنی فَوَاکِهَ: میوه ها (جمع فاکهة)
معنی فَوَاکِهُ: میوه ها (جمع فاکهه است که به معنای هر میوهای است که به عنوان دسر خورده میشود ، نه به عنوان غذا )
ریشه کلمه:
فکه (۱۹ بار)
معنی کلمه فاکهه در ویکی واژه
میوه ؛
فواکه.
نوعی حلوا.
جملاتی از کاربرد کلمه فاکهه
عالمه علم حق محدثه دهر فاکهه اصطفی عزیز پیمبر
همچنین چهار اصل را همیخواهد بدین آیت که همیگوید و وعده همیکند مر اصحاب الیمین را که ایشان خداوندان علم حقایق اند قوله تعالی: فی سدر مخضود و طلح منضود و ظل ممدود و ما مسکوب نخست مر عقل راهمیگوید و دیگر مر نفس را همیخواهد که به نضد و نظم عالم ازوست و سویم مر ناطق را همیخواهد که بار شریعت را او کشیده است تا بقیامت و چهارم مر اساس را همیخواهد که تاویل او بنفسها فرو ریخته است از راه لواحق یعنی امیران دین چون امام و حجت و داعی حق . چون ازین چهار اصل فارغ شد چنانکه گفت قوله تعالی:و فاکهه کثیره لا مقطوعه و لاممنوعه و بدان مر امامانرا خواست که خیرات ایشان از عالم بریده نیست و عدد ایشان بسیارست. پس ایزد تعالی اینجا که چهار اصل را بچهار جوی مثل زده است عقل را بآب مثل زده است و اینجا که این چهار اصل را که بدین چهار چیز مثل زد اساس را بآب مثل زد تا خردمند بداند که دائره عقل باساس سر بسر آورده است و آب بآب بپوسته است.