فاقد. [ ق ِ ] ( ع ص ) آنکه چیزی یا کسی از دست او رفته باشد. ( اقرب الموارد ). مقابل واجد. - فاقد چیزی بودن ؛ نداشتن آن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || زن شوی یا پسر گم کرده. زن شوی یا پسر مرده. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || گاو ماده که بچه اش را دده خورده ، و کذا ظبیة فاقد. ( منتهی الارب ). رجوع به فقد و فقدان شود.
معنی کلمه فاقد در فرهنگ معین
(ق ِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - نایابنده ، کسی که چیزی یا کسی را نداشته باشد. ۲ - زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده باشد.
معنی کلمه فاقد در فرهنگ عمید
۱. [مقابلِ واجد] آن که یا آنچه چیزی را ندارد، محروم، بی نصیب. ۲. [قدیمی] ویژگی زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده.
معنی کلمه فاقد در فرهنگ فارسی
نایابنده، گم کننده، آنکه چیزی یاکسی راازدست داده ( اسم ) ۱ - آنکه چیزی یا کسی از دست او رفته باشد مقابل واجد ۲ - زنی که شوی یا پسر مرده .
جملاتی از کاربرد کلمه فاقد
فاقدی پرداخت جای از خود که در میزان قدر نکتهای را در مقابل بدره زر مینهاد
فاقد قاف قناعت عنقا نیست جز ناعب انواع غنا
بامداد وجود از موجد او مرجع دان وجود فاقد او
فاقد کل میتواند در ظلال عقل او نفس را در عین بی برگی توانگر داشتن
چرا که فاقد هر شرط و جامع هر خلف بدم که آدمیم من نه گرگ آدم خوار
اقوام روزگار به اخلاق زندهاند قومی که گشت فاقد اخلاق، مردنی است
آری چون شاه گشت فاقد دیهیم وگاه مملکتش شد ز دست ماند سرش بیکلاه
سیستمهای زنده سیستمهای شناختی[پانویس ۴] هستند، و زندگی به عنوان یک پروسه، پروسهای از شناخت میباشد. این بیان برای همه ارگانیسمها معتبر است، چه دارای سیستم عصبی و چه فاقد سیستم عصبی.
تا میل من و تو بر جفا و ستم است تا طینت ما فاقد جود و کرم است
در پژوهشی از محمد اسفندیاری دربارهٔ کتابشناسی حسین بن علی، کتابشناسیِ کتابشناسیها در اینباره انجام شده و چهل و سه کتابشناسی دربارهٔ حسین بن علی بهدست آمده است. این کتابشناسیها شامل کتاب یا بخشی از یک کتاب یا مقاله هستند. بیشترِ این کتابشناسیها فاقد روشی علمی و دارای کاستیاند. کاملترینِ آنها، بخشی از کتاب مُعجَمَ ما کُتِبَ عَنِ الرَّسولِ و أهلِ بَیْتِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم اثر عَبدُالْجَبّار اَلرِّفاعی است که معرفی ۳۲۱۵ کتاب و مقاله را دربردارد، هرچند کاستیهایی هم در آن دیده میشود. محمدحسین صادقپور تعداد ۱۵ کتابشناسیِ دیگر نیز بر پژوهش اسفندیاری افزوده است.
لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها ای: لا ینفقون بأعینهم و آذانهم فهم کالفاقدین السمع و البصر. أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ فی قلة انتفاعها بالمعقولات و المرئیات و المسموعات، بَلْ هُمْ أَضَلُّ لأنّ الانعام تعرف اللَّه، و الکافر لا یعرفه. و فی الخبر کلّ شیء اطوع اللَّه من ابن آدم، و قیل لان الانعام تبصر منافعها و مضارّها، فتلتزم بعض ما تبصر، و الکافر لا یعلم مضارّها حیث اختار النّار. یقول اللَّه تعالی: فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ! و قیل: لأنّ الکفّار لقبیح فعلهم یصیرون الی النّار، و الانعام لا تصیر الی النّار.
تو چرا فاقد یک فلسی و سیم و زر تو گه به شیراز رود، گاه به بغداد بود