فاقت

معنی کلمه فاقت در لغت نامه دهخدا

فاقت. [ ق َ ] ( ع اِمص ) فاقة. فقر وبینوائی : اهل مکنت به فقر و فاقت ممتحن گشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 4 ). رجوع به فاقه شود.

معنی کلمه فاقت در فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . فاقة ] (اِ. ) نک فاقه .

معنی کلمه فاقت در فرهنگ فارسی

( اسم ) نیازمندی فقر تنگدستی .

معنی کلمه فاقت در ویکی واژه

فاقة
نک فاقه.

جملاتی از کاربرد کلمه فاقت

ترسم ای شاه حجازی که کنند اهل نفاقت غرقه در خون جگر سوخته در ملک عراقت
هست زنار نفاقت چار کرد گر مسلمانی ز ترسایی بس است
خیال نفاق از وفاقت مشوش جمال ستم ز اعتدالت مشوه
مگر در آینه بینی وگرنه ممکن نیست به نیکویی که نظیری بود در آفاقت
و روی ابن عباس: ان النبی (ص) قال: «من وجدتموه یعمل عمل قوم لوط فاقتلوا الفاعل و المفعول به». باین قول بکر و ثیّب و فاعل و مفعول به در آن در آن یکسانند، و بقول دیگر حدّ زنا واجب شود، ان کان بکرا جلّد و ان کان ثیّبا رجم، لقول النبی: «اذا اتی الرجل الرجل فهما زانیان، و اذا اتت المرأة المرأة فهما زانیتان».
دوستان را وفاقت آورده بنعیم مقیم و ملک کبیر
قال الزجاج: «علینا» ان نبیّن طریق «الهدی» من طریق الضّلال بما تنصب علیه من الآیات فاقتصر من ذلک علی «الهدی» کما قال: «سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ» و لم یذکر البرد لانّه یدلّ علیه. و قیل: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی‌ ای ثواب «الهدی» کما «إِنَّ عَلَیْنا» عقاب الضّلالة. و قال الفراء: معناه: من سلک «الهدی» فعلی اللَّه سبیله کقوله تعالی: وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ ای من اراد اللَّه فهو علی السّبیل القاصد.
گفتم غمی خور حال جهان را تا کی دهد دست این اتّفاقت
به خوبی ای صنم طاقی وحید عصر و آفاقی مسخر شد چو آفاقت بزن نوبت به یکتایی