فاز
معنی کلمه فاز در لغت نامه دهخدا

فاز

معنی کلمه فاز در لغت نامه دهخدا

فاز. ( فرانسوی ، اِ ) سیم برقی که دارای الکتریسیته مثبت باشد، چنانکه گوییم برق سه فاز یعنی مقدار الکتریسیته ای که از سه سیم مثبت وارد دستگاه کنتور می شود.
فاز. ( اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 20هزارگزی شمال خاوری مشهد، کنار راه عمومی مشهد به کلات واقع است. جلگه ای معتدل و دارای 1256 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). و این پاژ یا باژ است که گویند مولد فردوسی بوده است. رجوع به باژ و پاژ شود.
فاز. ( اِخ ) شهری از نواحی مرو. ( معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی در هفت فرسنگی مرو این ناحیه را ذکر کرده است. ( نزهةالقلوب ج 3 چ لیدن ص 179 ).
فاز. ( اِخ ) فازیس. فازیست. فاسیوس. رودی در گرجستان غربی که امروز آن را ریون گویند و در زمان داریوش بزرگ گذرگاه سربازان ایران و یونان و یکی از راههای جنگی آن روزگار بوده است. ( از ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 667 ).

معنی کلمه فاز در فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. )۱ - سیم برقی که دارای الکتریسیتة مثبت است . ۲ - مرحله و دورة مشخص در یک فرآیند، گام . (فره ). ۳ - منطقه .

معنی کلمه فاز در فرهنگ عمید

۱. هر مرحله ای از فرآیند ساخت ساختمان یا تٲسیسات.
۲. [عامیانه، مجاز] حالت، نمود.
۳. سیم دارای جریان، سیم فاز.
۴. (فیزیک ) حالت های فیزیکی یک ماده، مانندِ مایع، جامد، ویژگی گاز بودن آب.

معنی کلمه فاز در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان در منطقه تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد در ۲٠ کیلومتری شمال شرقی مشهد کنار راه عمومی مشهد کت رودخانه محصول غت شغل زراعت و مالداری . توضیح بعضی این ده را زادگاه فردوسی دانند
( اسم ) سیم برقی که دارای الکتریسیته مثبت است . یا برق سه فاز . مقدار الکتریسیته ای که از سه سیم مثبت وارد دستگاه کنتور می شود .
یا فازیس . رودی در گرجستان غربی که امروز آن را ریون گویند و در زمان داریوش بزرگ گذرگاه سربازان ایران و یونان و یکی از راههای جنگی آن روزگار بوده است.

معنی کلمه فاز در فرهنگستان زبان و ادب

{phase} [شیمی، مهندسی بسپار] بخشی از یک سامانۀ فیزیکی همگن با مرزهای مشخص که می توان آن را ازلحاظ فیزیکی از بخش های دیگر جدا کرد

معنی کلمه فاز در دانشنامه عمومی

فاز (مشهد). فاز یا پاز روستایی در دهستان تبادکان بخش مرکزی شهرستان مشهد استان خراسان رضوی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۴۰۹ نفر ( ۱۲۸خانوار ) بوده است.
فاز (موج). فاز در یک تابع سینوسی یا در موج دارای دو معنی متفاوت اما نزدیک به هم است. نخست: زاویهٔ اولیهٔ تابع ( نوسانگر ) در نقطهٔ مبدا است که به آن اختلاف فاز هم می گویند. دوم: کسری از چرخهٔ موج است که نسبت به مبدا سپری شده است.
فاز یک نوسانگر هارمونی ساده یا موج، به تابع سینوسی آن بستگی دارد مانند:
که در آن A و f و φ پارامترهایی ثابت اند که به ترتیب دامنه، بسامد و فاز نام دارند. دورهٔ تناوب این تابع ها T = 1 f است
اختلاف فاز هر تغییری است که در فاز یک کمیت یا در فاز میان چند کمیت روی می دهد. به بیانی دیگر، تفاوت φ ( t ) = ϕ G ( t ) − ϕ F ( t ) بین فازهای دو سیگنال دوره ای F و G اختلاف فاز یا تغییر فاز G نسبت به F نامیده می شود.
در یک موج سینوسی یک تغییر در φ همانند یک اختلاف در زمان است برای نمونه: تاخیر زمانی. اگر x ( t ) دارای تاخیر ( اختلاف زمانی ) 1 4 چرخهٔ ( دورهٔ بازگشت ) خود است، به صورت زیر نوشته می شود:
که این بار «فاز» برابر با φ − π 2 است و به اندازهٔ π 2 رادیان اختلاف پیدا کرده است.
تفاوت فاز زمانی اهمیت پیدا می کند که دو سیگنال توسط یک فرآیند فیزیکی به هم اضافه شوند. مثلاً دو موج صوتی متناوب که از دو منبع مختلف منتشر می شوند و توسط یک میکروفون دریافت و ضبط می شوند. این پدیده در سیستم های خطی تحت عنوان اصل برهم نهی بررسی می شود.
برای سیگنال های سینوسی، به ازای متغیر زمانی t ، زمانی که اختلاف فاز φ ( t ) دو سیگنال صفر باشد، این دو سیگنال یک علامت خواهند داشت و یکدیگر را تقویت می کنند. در این حالت می توان گفت که دخالت سازنده در حال رخ دادن است. زمانی که اختلاف فاز برابر 180 درجه ( π رادیان ) است، می گویند که فازها مخالف هستند و سیگنال ها در پادفاز هستند. در این حالت سیگنال ها دارای علائم مخالف هستند و تداخل مخرب رخ می دهد.
یک معکوس فاز یا وارونگی فاز به معنای تغییر فاز 180 درجه است.
زمانی که اختلاف فاز φ ( t ) یک چهارم چرخش است ( زاویه قائمه، +90° = π/2 یا −90° = 270° = −π/2 = 3π/2 ) ، گاهی اوقات گفته می شود که سیگنال های سینوسی در ربع هستند ( یعنی مولفه های هم فاز و ربعی ) .
اگر فرکانس ها متفاوت باشد، اختلاف فاز φ ( t ) با افزایش متغیر t به صورت خطی افزایش می یابد. تغییرات دوره ای ناشی از تقویت و مخالفت باعث ایجاد پدیده ای به نام ضربان می شود.
معنی کلمه فاز در فرهنگ معین
معنی کلمه فاز در فرهنگ عمید
معنی کلمه فاز در فرهنگ فارسی

معنی کلمه فاز در دانشنامه آزاد فارسی

فاز (شیمی). فاز (شیمی)(phase)
در شیمی، حالت فیزیکی ماده. مثلاً یخ و آبِ مایع فازهای متفاوت آب اند. به مخلوطی از این دو سیستم دو فازی می گویند.
فاز (فیزیک). فاز (فیزیک)(phase)
در فیزیک، مرحله ای از حرکت نوسانی یا حرکت موجی، وقتی قله و قعرهای دو موج بر همدیگر منطبق یا هم فاز باشند. در غیر این صورت، موج ها با یکدیگر اختلاف فاز دارند. پیامدهای اختلاف فاز در موج در پدیده های تداخل و جریان متناوب برق بررسی می شوند.

معنی کلمه فاز در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی فَازَ: کامیاب شد (کلمه فوز به معنای رسیدن به مقصود است ، و اگر بهشت را پیروزی و فوزی عظیم خوانده ، بدین جهت است که آخرین سعادتی است که آدمی بدان نائل میشود .)
ریشه کلمه:
فوز (۲۹ بار)
«فازَ» از مادّه «فَوز» در اصل به معنای نجات از هلاکت و رسیدن به محبوب است.

معنی کلمه فاز در ویکی واژه

سیم برقی که دارای الکتریسیتة مثبت
مرحله و دورة مشخص در یک فرآیند، گام. (فره)
منطقه.

جملاتی از کاربرد کلمه فاز

این رفته در حدیقهٔ افضال ایزدی و آن مانده در مفازهٔ حرمان روزگار
قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی فعبدت غیره عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ و هو یوم القیامة. مَنْ یُصْرَفْ بفتح یا قراءت حمزه و کسایی است و ابو بکر از عاصم، یعنی: یصرف اللَّه عنه العذاب یومئذ. باقی بضم یا و فتح را خوانند، یعنی: من یصرف العذاب عنه یومئذ. میگوید: هر که خدای تعالی از وی عذاب بگردانید در آن روز قیامت، خدای تعالی بر خود واجب کرد که بر وی رحمت کند، و وی را بیامرزد، و ببهشت فرستد، وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ یعنی فازوا بالجنة، و نجوا من النار، و هو الظفر الظاهر.
امّا تنبیه معلمان از روی اشارت آنست که: چون دیگران را راه سعادت مینمائید، و بر علم و عمل میخوانید، نگرید تا خود را فراموش نکنید: أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ. حاتم اصم میگوید: لیس فی القیامة اشدّ حسرة من رجل علّم النّاس علما، فعملوا به، و لم یعمل هو به، ففازوا بسببه و هلک. و فی معناه انشد:
می‌کشاند مکر برقت بی‌دلیل در مفازهٔ مظلمی شب میل میل
سوال از جنید: ان اللّه لایرضی للعالم حتی یجده فی العلم، درین طریق علم نبود این طریق یافتست، یافت را عیان بود نام، علم برین طریق از اللّه رحمت است تا فازو توان بود این لقب برین طریق متعلقست
فازن بالحرة پی این شد مثل فاسرق الدرة بدین شد منتقل
گفتم از رحمت او نیز بگویم سخنی زهر را چاره بفازهرکنم باک مدار
یکی از مفسران پیرامن این آیه «و ینجی الله الذین اتقوا بمفازتهم من العذاب » نوشته است: عمل نیکو بروز رستاخیز کننده ی خود را هنگام مشاهده ی هول قیامت گوید، بر من برشو، چرا که بدنیا مدتها من بر تو بودم. آن گاه وی بر خود بنشاند و از تنگناهای رستاخیز برهاند.
ای همه خلق را ز گشت فلک مجلس صدر تو مفر و مفاز
نیست بر این کاروان این ره دراز کی مفازه زفت آید با مفاز