غیور
معنی کلمه غیور در لغت نامه دهخدا

غیور

معنی کلمه غیور در لغت نامه دهخدا

غیور. [ غ َ ] ( ع ص ) رشک کن. ( دهار ). بارشک و نیک غیرتمند. مذکر و مؤنث در آن یکسان است. ج ، غُیُر. ( منتهی الارب ). بسیار غیرت کننده و رشک برنده.( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رشکناک. رشگن. رشک بر. حسود : روزگار غیور بر کریمه برّ و احسان به منافست برخاست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 449 ).
از آن کم میرسد هر جان بدین جشن
که ره بس دور و جانان بس غیور است.عطار.سختم آید که به هر دیده ترا مینگرند
سعدیا غیرتت آید نه عجب سعد غیور.سعدی ( طیبات ).عزیز مصر برغم برادران غیور
ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید.حافظ.پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند.حافظ. || بسیار غیرت دارنده. ( فرهنگ نظام ). ناموس پرست. آنکه غیرت دارد. آنکه از عرض و ناموس خویش دفاع کند. آنکه در امر عرض و ناموس نهایت متعصب است. صاحب غیرت. غیرتمند. با نام و ننگ. باحمیت. باغیرت :
چشم بر کار دوست دار چنان
که غیوران بر اهل پرده خویش.خاقانی.بازپس گردم چون اشک غیوران از چشم
که ز غیرت سوی مژگان شدنم نگذارند.خاقانی.جمله عالم زآن غیور آمد که حق
برد در غیرت بر این عالم سبق.مولوی ( مثنوی ). || کنایه از سالک و اهل سلوک. رجوع به غیوران شود. || بیدارشب. شبخیز. رجوع به غیوران شب شود :
آنچه ببینند غیوران بشب
بازنگویند بروز ای عجب !
- غیور شب ؛ بیدارشب. شبخیز. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ). آنکه شب بیدار ماند. رجوع به غیوران شب شود.
|| در شریعت اسرائیلی کسی را گویندکه نسبت بشریعت غیور باشد، و پس از ایام مسیح لفظ غیور به کسانی گفته میشد که بدون اعتنا به احکام شرع آنچه را خودشان صحیح و روا می دانستند معمول داشته ترویج میدادند. ( از قاموس کتاب مقدس ).
غیور.[ غ َ ] ( اِخ ) نواب اشجعالدوله غیور جنگ بهادر. از بزرگان و شاعران هند بود. بسال 1145 هَ. ق. متولد شد. نسبت وی به اویس قرنی میرسد. این رباعی از اوست :
سحر چو برق بت سرخ پوش رفت و گذشت
به یک کرشمه او عقل و هوش رفت و گذشت
طریق عشق ز پروانه میتوان آموخت
که سوخت جان عزیز و خموش رفت و گذشت.( از صبح گلشن صص 301 - 302 به اختصار ).

معنی کلمه غیور در فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - با حمیت ، ناموس - پرست . ۲ - غیرتمند، پُر غیرت ، مجازاً دلیر و شجاع .

معنی کلمه غیور در فرهنگ عمید

غیرتمند، باغیرت، باحمیت، ناموس پرست.

معنی کلمه غیور در فرهنگ فارسی

غیرتمند، باغیرت، باحمیت، ناموس پرست
۱ - رشک گن بارشک بسیار غیرت دارنده ۲ - سالک اهل سلوک . یا غیور شب . آنکه شب بیدار ماند شبخیز .

معنی کلمه غیور در دانشنامه عمومی

غیور ( به لاتین: Ghior ) یک منطقهٔ مسکونی در بنگلادش است که در ناحیه منیک گنج واقع شده است. غیور ۱۴۵٫۹۵ کیلومتر مربع مساحت و ۱۵۵٬۹۰۷ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه غیور در ویکی واژه

zelante
با حمیت، ناموس - پرست.
غیرتمند، پُر غیرت، مجازاً دلیر و شجا

جملاتی از کاربرد کلمه غیور

عالمی پر ز شور می بینم دلبری بس غیور می بینم
حسن غیور را نیست پروای تلخکامان از خون خویش فرهاد شیرین کند دهان را
شستم ز کار هردو جهان دست،چون نشد کار غیور عشق تو با هیچ کار جمع
حسن حق بینند اندر روی حور هم‌چو مه در آب از صنع غیور
که دانم خاطر شیرین غیور است سرش از چنبر حکم تو دور است
اگر فقر تهی دستان غیور است جهانی را ته و بالا توان کرد
ای دلبر پریرین وی فتنه تو شیرین دل نام تو نگوید از غایت غیوری
ز خوی آتش عشق غیور، بوالعجب است که آشیانهٔ بلبل به باغ، می ماند
زمانه هرچه بزاید به عرصه نتوان برد که مادریست فلک بر بنات خویش غیور