غیو. [ وْ ] ( اِ ) آواز و صدای بلند. ( فرهنگ جهانگیری ). آواز و صدای بلند و رسا. ( برهان قاطع ). مخفف غریو است و غو نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). غیه. ( برهان قاطع ). خروش : یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی و غیوی برزدم چون شیر بر روباه درغانی.ابوالعباسی.بسحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کشد صفدر در کردوس.منوچهری ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).صدمت صور و غیو تو گه جنگ هر دو همره چو رنگ با ارتنگ.سنایی ( از فرهنگ جهانگیری ) ( نظام ).
آدو آدویان در ۱ سپتامبر ۱۹۰۵ در خورگوم به دنیا آمد و از انستیتو پروفسوران سرخ مسکو (۱۹۳۶) فارغالتحصیل شد. او در «لنینیان اوغیوو» فعالیت میکرد. وی نماینده مجلس نیز بود. همچنین برندهٔ جوایزی همچون چهره فرهنگی شایسته ارمنستان شوروی شدهاست. آدویان در ۱۹۸۶ در سن ۸۱ سالگی در ایروان درگذشت.
یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیر
او شاهد حضرتست و حق نیک غیور هر چشم که بسته گشت از آن میدانم
غرض هو رتبه غیبالغیوبست نفس نقش وی از بهر وجوبست
بنور روی تو پیش از بروز بتوان دید جمال صورت کامن پس حجاب غیوب
برخی از تاریخدانان بر این باورند که واژه «اردستان» از دو بخش اربیه به معنی مقدس و فرشته موکل بر آن و پسوند ستان به معنای مکان تشکیل شده؛ زیرا قبل از ظهور اسلام آتشکدههای متعددی در این شهر دایر بوده که از جمله آنها آتشکده معروف مهر اردشیر قابل اشارهاست و تاریخنویسان قرن چهارم قمری از آن به عنوان شهری مستحکم یاد کردهاند که یک مایل مربع مساحت داشته و بارویی با پنج دروازه آن را احاطه کرده بود و جمعی دیگر، نام اردستان را متشکل از دو واژه «ارد» به معنی مرد خشمگین و «ستان» به معنای مکان دانسته و از آن به عنوان سرزمین مردان غیور و خشمگین یاد کردهاند و البته این روایت هم وجود دارد که اردستان چون از بناهای اردشیر است، نام خود را از اسم او وام گرفتهاست.
امروز نظرگهی به دست آر می خور که زمانه بس غیور است
خود او داند که علامالغیوب است بحکمت صانع هر زشت و خوبست
ابن حسام تا نشوی ملتغت به غیر پرهیز کن ز آتش قهر غیور او
نفس: (به فتح حروف ن - ف) آسایش دادن دل به لطایف غیوب و پنهانی. دوام حال مشاهده و آسایش جستن از دل است.
روز از خجلت بکاه آنجا که شب مهمان شدی گر غیوری شیوه شمع سحرگاهی گزین
پیش کریمان غیور لب نگشاید صائب اگر پر گهر کنند دهانش
چون نسازد سرخ رویش را به خون عشق غیور؟ کرد راه قصر شیرین کوهکن از جو سفید