معنی کلمه غیم در لغت نامه دهخدا
- غیم هاطل ؛ ابر ریزنده ، چه غیم بمعنی ابر و هاطل بمعنی ریزنده است. ( از غیاث اللغات )( از آنندراج ).
|| مِه. || اسفنج. ( دزی ج 2 ص 235 ). اسفنج و ابر مرده. ( ناظم الاطباء ). بمعنی غمام است که ابر مرده باشد. و آن را ابر کهن هم میگویند و آن چیزی است بمانند نمد کرم خورده ، و اسفنج البحرهمان است. ( از برهان قاطع ) ( آنندراج ). رجوع به اسنفج شود.
- غیم البحر؛ اسفنج. غیمه. ( تذکره داود ضریر انطاکی جزء اول ص 252 ).