معنی کلمه غیار در لغت نامه دهخدا
پس بفرمود [ المتوکل ] تا اهل ذمت را غیار برنهند و عسلی دارند جهود و ترسا. ( مجمل التواریخ و القصص ص 361 ) .
تمکین تو چون حکم شرع راند
بر دوش مسیحا غیار باشد.انوری.یهودآسا غیاری دوز بر کتف مسلمانان
اگرشان بر در اغیار دین بینی به دربانی.خاقانی.در سپر ماه راند تیغ زراندود مهر
بر کتف کوه دوخت دست سپیده غیار.خاقانی.چو دین به رفعت اظهار کرد منصب او