معنی کلمه غولین در لغت نامه دهخدا
سبوذ و ساغر و آنین و غولین
حصیر و جای روب و خیم و پالان.طیان.چون جو و کاه ز صحرا برداشت
باقی ازخانه گروگان بستد
بیل و دلو و رسن و غولین را
با جوال و جل و پالان بستد.کمال اسماعیل ( از جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). || کنایه از چشمی که در آن جحوظ باشد، چنین چشمی را به غول نیز مانند کنند :
غولی و فروهشته دو غولین به دو ابرو
پنهان شده اندر پس اطراف دو غولین.عماره مروزی ( ازفرهنگ اسدی ).