معنی کلمه غوطه در لغت نامه دهخدا
غوطة. [ طَ ] ( ع اِ ) زمین پست هموار. ج ، غیطان ، اَغواط. ابن اعرابی گوید: غوطه جای فراهم شدن گیاه است ، و ابن شمیل گوید: گودالی که در زمین هموار و پست باشد. ( ازمعجم البلدان ). || ( معرب ، اِ ) نقرس. وجعالمفاصل . ( دزی ج 2 ص 231 ).
غوطة. [ طَ ] ( اِخ ) غوطه دمشق . شهر دمشق یا شهرستانی است از آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام ناحیتی که دمشق جزء آن است. پیرامون آن 18 میل است و کوههای بلند آن را از هر سو فراگرفته اند، بخصوص قسمت شمالی آن که کوههایی بسیار بلند دارد. آبهای غوطه از همین کوهها بیرون آیند و نهرهایی تشکیل دهند و باغها و کشتزارها را سیراب کنند. سرزمین غوطه همه درختان وچشمه ها است و مزارع مستغل در آنجا کم است. این ناحیه یکی از زیباترین و باصفاترین شهرهای دنیا، و یکی از جنات اربعه روی زمین یعنی صغد ( سغد )، ابلة، شعب بوان و غوطه ، و بهترین آنهاست. ابن قیس رقیات گوید:
اجلک اﷲ و الخلیفة بالَ
َغوطة داراً بها بنوالحکم
المانعو الجار أن یضام ، فما
جار دعا فیهم بمهتضم.
و نیز گوید:
اقفرت منهم الفرادیس فالغو
طة ذات القری و ذات الظلال
فضمیر فالماطرون فحورا
ن قفار بسابس الاطلال.( از معجم البلدان چ دار صادر - دار بیروت ).غوطه باغهایی است که دمشق را احاطه کرده اند و از رودخانه بَرَدی سیراب میشوند. در این باغها میوه هایی بسیار خوش و مطبوع بخصوص زردآلو به بار می آیند. در زمانهای بسیار قدیم این ناحیه مسکن بنی غسان بوده است. ( از اعلام المنجد ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ، فهرست الحلل السندسیة ج 1 و 2، تاریخ سیستان ص 133، فهرست حبیب السیر چ خیام ، الموشح ص 142، فهرست العقد الفرید، نخبة الدهر دمشقی ، نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 79 و 129 و 249، المعرب جوالیقی ص 59 حاشیه 1 و کتاب غوطة دمشق تألیف محمد کردعلی چ دمشق 1952 م. شود.
غوطة. [ طَ ] ( اِخ ) ( الَ... ) شهری است در بلاد طی ٔاز آن بنی لام که نزدیک جبال صبح از آن بنی فزاره واقعاست. ( از معجم البلدان ). رجوع به ماده بعدی شود.