معنی کلمه غوطه خوردن در لغت نامه دهخدا
به دل گفت پیکار با ژنده پیل
چو غوطه ست خوردن به دریای نیل.فردوسی.چون ماهی شیم کی خورد غوطه غوک
کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک ؟!لبیبی ( ازفرهنگ اسدی ذیل چکوک ).شیر... غوطه بخورد و جان شیرین به مالک سپرد. ( کلیله و دمنه ). در قعر دریا... غوطه خوردن... خطر است. ( کلیله و دمنه ).
بر گنج سایه از پی بذل زر افکنی
در بحر غوطه از پی در ثمین خوری.خاقانی.بحر ارنه غوطه خوردی در بحر کف خسرو
کی عذب وصاف بودی چون زمزم مطهر.خاقانی.و به دریای فکرت غوطه خوردن گرفت. ( سندبادنامه ص 302 ). توبه کردم که نیز در این دریا خوض نکنم و در این گرداب غوطه نخورم. ( سندبادنامه ص 270 ). حکیم فرمود غلام را به دریا انداختند و چند نوبت غوطه خورد. ( گلستان سعدی ).
آنکه خورد غوطه به آب اندرون
کی رود آن لحظه به خواب اندرون.امیرخسرو ( از آنندراج ).وآنکه در بحر غوطه می نخورد
سلک در و گهر کجا یابد؟ابن یمین.تاجبخشا منم آن قلزم معنی که خورد
نه فلک همچو صدف غوطه به دریای دلم.حسین ثنائی ( از آنندراج ).|| غرق شدن. ( از ناظم الاطباء ).