غوامض

معنی کلمه غوامض در لغت نامه دهخدا

غوامض. [ غ َ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ غامِض. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زمینهای هموار. زمینهای پست نرم و زمینهای مغاک. ( از منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غامض شود. || شتربچگان. یکی آن غامض است. ( از تاج العروس ). || ج ِ غامضة. ( اقرب الموارد ). رجوع به غامضة شود. || پوشیدگیهای کلام و معانی باریک. ( غیاث اللغات ). رجوع به غامض و غامضة شود : زنان را با غوامض اسرار مردان چکار؟ ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه غوامض در فرهنگ معین

(غَ مِ ) [ ع . ] (ص . ) جِ غامض و غامضه .

معنی کلمه غوامض در فرهنگ عمید

۱. [جمعِ غامض] = غامض
۲. [جمعِ غامضه] = غامضه

معنی کلمه غوامض در فرهنگ فارسی

جمع غامض
( صفت ) جمع غامض و غامضه ۱ - زمین های هموار اراضی پست نرم ۲ - شتر بچگان ۳ - پوشیدگی های کلام . معانی باریک .

معنی کلمه غوامض در ویکی واژه

جِ غامض و غامضه.

جملاتی از کاربرد کلمه غوامض

حل کرده ام غوامض حکمت به همتت لیکن بکنه این نرسیدم به هیچ باب
و گفت: ابلیس به من رسید و گفت: زنهارمغرور مگرداناد ترا صفاء اوقات از بهر آنکه در زیر آنست غوامض آفات.
و گفت: بیست سال بر حواشی آن علم سخن گفتم اما آنچه غوامض آن بود نگفتم که زبانها را از گفتن منع کرده‌اند و دل را از ادراک محروم گردانیده و گفت: خوف مرا منقبض می‌گرداند و رجاء مرا منسبط می‌کند پس هرگاه که منقبض شوم به خوف آن جا فناء من بود و هرگاه که منسبط شوم برجاء مرا بمن بازدهند.
پس او چیزی که دور است از فرایض نماید قبض و اینست از غوامض
گه افاده معنی به مسند تعلیم چو شرح و بسط نماید غوامض افکار