غنیمت
معنی کلمه غنیمت در لغت نامه دهخدا

غنیمت

معنی کلمه غنیمت در لغت نامه دهخدا

غنیمت. [ غ َ م َ ] ( ع اِ ) اموالی که مسلمانان در جهادبا کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود. غنیمة. رجوع به غنیمة شود :
غنیمت بر او بخش کو جنگ جست
بمردی دل از جان شیرین بشست.فردوسی.غنیمت همه بهر لشکر نهاد
نیامدش از آکندن گنج یاد.فردوسی.غنیمت ببخشید پس بر سپاه
جز از گنج ناپاکدل ساوه شاه.فردوسی.برده و غنیمت را اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 114 ). قهندز حصار راغارت کرد و بسیار غنیمت و ستور به دست لشکر افتاد. ( تاریخ بیهقی ایضاً 349 ).
ور ودیعت نهند مال یتیم
نزد ایشان غنیمت انگارند.ناصرخسرو.و مالهاو غنیمتهای بی اندازه نزدیک هرمز فرستاد. ( فارسنامه ٔابن البلخی ص 99 ). پادشاه باید که خدمتکاران را... چندان نعمت و غنیمت ندهد که توانگر شوند. ( کلیله و دمنه ). اصفهبد با او مصاف داد و او را بشکست و از لشکر او غنیمت فراوان حاصل کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 217 ).
کرد از آن گنج و آن غنیمت پر
وقف آتشکده هزار شتر.نظامی.چو شه با غنیمت شد از دستبرد
سپاس غنیمت غنیمت شمرد.نظامی.سلاح از تن بگشادند و رخت غنیمت بنهادند. ( گلستان سعدی ). || فارسی زبانان بمعنی مفت ، و چیزی که بی رنج و تعب به دست آید استعمال کنند و آن را با لفظشمردن و دانستن و گرفتن آرند. ( از آنندراج ) :
خلق را بهتر غنیمت عدل توست از بهر آنک
آشتی داده ست عدل تو غنم رابا ذئاب.امیرمعزی.باز عیسی چون شفاعت کرد،حق
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق.مولوی ( مثنوی ).- دم غنیمت است ؛ یعنی فرصت را باید غنیمت شمرد. رجوع به غنیمت دانستن و غنیمت شمردن شود.
|| سودمند و مغتنم : وجود ایشان [ حصیری و پسراو ] غنیمت است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 166 ). || سود و فایده. || فراوانی. || بخت نیک. || شکار. ( ناظم الاطباء ). || در شرح تبصره علامه درباره غنایم و تقسیم آنها چنین آمده است : از همه غنایمی که از شهرهای مشرکان به دست می آید چیزهایی استثنا و خارج میشوند بقرار زیر: 1- چیزی که امام ( ع ) آن را شرط کرده است ، مانند قراردادها برای راهنمایی لشکر یا برای حمل و حفظ غنیمت و مانند آنها. 2- رضخ ، یعنی عطا و بخششی که امام به کسانی که صاحب سهم از غنایم نیستند میکند، مانند زن و بنده و کافر که کمک و خدمتی کرده باشند، ولی مقدار این عطا کمتر از سهم صاحبان سهم است. 3- اجرت و مزد برای اشخاصی از قبیل آهنگر و نجار و آشپز و مانند آنان. 4- چیزی که امام آن را برای خود میگزیند. پس از اخراج آنها، بازمانده پنج بخش میشود، یک پنجم سهم امام است ، و چهار پنجم آن اگر از چیزهای منقول و محول است به جنگجویان و اشخاصی که در میدان جنگ حاضر بوده اند اگرچه مقاتله و جنگ نکرده باشند حتی کودکان جنگجویان ، اختصاص دارد. و تقسیم آن چنین است : برای پیاده یک سهم ، برای سوار دو سهم ، برای سواری که صاحب سه اسب و بیشتر است سه سهم داده میشود. کسی که بعد از حیازت و پیش از سهم دادن زاییده شده است نیزسهم میبرد، و همچنین است کسی که برای کمک و یاری کردن به جنگجویان ملحق شود. اما هیچیک از جنگجویان بر دیگری از جهت شرافت و عزت یا بسبب تحمل سختیها برتری داده نمیشود. غنایم در میان مراکب نیز طبق همین تقسیم مذکور است و برای غیر خیل سهم داده نمیشود. و اینکه گفته شد برای سوار سهمی تعیین میگردد مراد سوار بر خیل است ، یعنی اسب یا اسبان نه سوار مراکب دیگر، از قبیل : شتر و قاطر و مانند آنها، که به اینان سهم پیاده داده میشود، و شرط دادن سهم به صاحب خیل این است که هنگام حیازت سوار و صاحب اسب باشد و تنها ورود به میدان کافی نیست. برای اعراب ( عرب صحرانشین ) سهمی نیست ، اگرچه جهاد کرده باشند. اسیران از کودکان و زنان با اسیر شدن مملوک میشوند، و اسیرانی که مذکر و بالغ باشند اگر پیش از پایان جنگ گرفتار شوند کشتن آنان واجب است بشرط آنکه مسلمان نشده باشند، و امام مخیر است در اینکه گردنهای آنان را بزند یا دستها و پاهای آنان را از خلاف یعنی دست راست با پای چپ و برعکس ببرد و آنان را فروگذارد تا بمیرند. و اگر پس از پایان جنگ گرفته شوند کشتن ایشان روا نیست ، و امام درسه چیز مخیر است ، منت یعنی نیکویی و رها کردن بدون گرفتن مالی یا فداء یعنی گرفتن مالی برای آزاد کردن ،و یا استرقاق یعنی به بردگی گرفتن. اما زمینها و بلادی که در نتیجه جنگ به دست مسلمانان آمده است اگر زنده یعنی قابل کشت و زرع و استفاده باشد برای عموم مسلمانان است و به جنگجویان اختصاص نمی یابد و نظر در این زمینها از برای امام است و فروختن و وقف کردن و بخشیدن آنها درست نیست و نمیتوان آنها را تملک کرده ملک مخصوص قرار داد، بلکه امام منافع آنها را در مصالح مسلمانان صرف میکند، و زمین موات هنگام فتح اختصاص به امام دارد و تصرف در آن بدون اذن او روا نیست ، این حکم زمینی است که بقهر و غلبه فتح شده است اما زمین صلح یعنی زمین کسانی که با آنان به صلح رفتار شده است متعلق به مالکان آن است ، و این هنگامی است که در قرارداد صلح بقاء ملکیت آنها شرط شده باشد یا لااقل شرط ملکیت آنها برای مسلمین نشده باشد، و اما زمینی که اهل آن برغبت و اختیار اسلام را پذیرفته اند متعلق به مالکان آن است و بر ذمه ایشان جز زکوة با شرایط آن چیزی نیست. ( از شرح تبصره علامه انتشارات دانشگاه چ 2 ج 1 صص 295 - 299 به اختصار ). صاحب کتاب قاموس مقدس آرد: در شریعت موسوی ، غنیمت جنگی نصف میشود. نیمه آن اختصاص به جنگجویان دارد و نیمه دیگر باید در میان سایر مردمان تقسیم گردد، ولی زکوة را از سایرمردمان که مردان جنگی نیستند و در میدان جنگ حضور ندارند یا اینکه مشغول نگاهداری اسباب هستند ده مقابل باید بگیرند. ( از قاموس کتاب مقدس ص 639 ). در همین کتاب ذیل غنایم چنین آمده : غنایم اموالی است که در جنگ گرفته میشود، و عشر آن اموال وقف خداوند است که صرف کاهنان میگردد. ( قاموس کتاب مقدس ص 638 ). رجوع به همین کتاب صفحه های مذکور شود. در کتاب ادوار فقه تألیف محمود شهابی آمده است :

معنی کلمه غنیمت در فرهنگ معین

(غَ مَ ) [ ع . غنیمة ] (اِ. ) هر آن چه که در ج نگ از حریف شکست خورده به دست آید. ۲ - در فارسی هر مالی که بدون زحمت به دست آمده باشد.

معنی کلمه غنیمت در فرهنگ عمید

۱. آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود.
۲. آنچه بی رنج و زحمت به دست آید.
* غنیمت داشتن: (مصدر متعدی ) [قدیمی، مجاز] = * غنیمت شمردن
* غنیمت دانستن: (مصدر متعدی ) [مجاز] = * غنیمت شمردن: صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانَش / گوی خیری که توانی بِبَر از میدانش (سعدی۱: ۴۷۲ ).
* غنیمت شمردن: (مصدر متعدی ) [مجاز] فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است: خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی: ۵۹ ).

معنی کلمه غنیمت در فرهنگ فارسی

آنچه که درجنگ بزورازدشمن گرفته شود آنچه که بی رنج وزحمت بدست آید
( اسم ) ۱ - مالی که مسلمانان در جهاد با کفار حربی به دست آورند مال و خواسته ای که از دشمن گرفته شود . توضیح همه چیزهای که از دشمن گرفته شود و آن اعم است از اسیران و زنان و بچگان و زمینها و اموال منقول که در جنگ به زور از خصم گیرند . بنا به معمول مسلمانان یک پنجم اینها بخدا تعلق داشت و به پنج حصه متساوی میان حضرت رسول ع و نزدیکان او ( یعنی اهل بیت وی ) یتیمان و بینوایان و ابن السبیل تقسیم می شد و مجوز این کار در سوره ۸ ( انفال ) آیه ۴۱ مذکور است که پس از غزوه بدر نازل شد قواعد تقسیم این یک پنجم و چهار پنجم مابقی غنایم که تفصیل آن بر حسب شعایر آداب مختلف مذهبی بیان شده است فقط در جزئیات فرق می کند . فتوحات دامنه دار مسلمانان آنان را نا گزیر کرد که در طرز به کار بستن نظریه غنیمه تغییراتی دهند به خصوص در مواردی که موضوع غنایم زمین بود . راه و رسم اولیه تقسیم چهار پنجم غنیمت ( باستثنای خمس ) میان فاتحان اندکی تغییر یافت . اگر چه فقیهان گرفتار این مسئله بودند که چگونه باید روش علمی تقسیم غنایم را با نظریات شرعی تطبق و تعریف کرد تا در نتیجه بتوان اعمال زعمای قوم را موجه دانست در واقع چنین می نماید که راه و رسم کلی باین سرزمین های مفتوح را ( اعم از آنچه به شمشیر تسخیر شده یا بصلح و سلم ) در حکم زمین های فئ بشناسد ( مالک و زارع در ایران ) ۲ - چیزی که بیرنج و تعب به دست آید مفت

معنی کلمه غنیمت در دانشنامه عمومی

غارت یا چپاول یا غنیمت، از دزدی یا گرفتن کالا به زور، معمولاً در بحبوحه یک بحران نظامی، سیاسی، یا سایر بحران های اجتماعی، مانند جنگ، رخدادهای طبیعی ( جایی که قانون و اجرای مدنی موقتاً بی اثر هستند، یا شورش گفته می شود. عواید حاصل از تمام این فعالیت ها را می توان به عنوان غنیمت، غارت یا غنائم توصیف کرد.

معنی کلمه غنیمت در دانشنامه آزاد فارسی

غَنیمت
مالی که از مشرکان قبل از پایان جنگ به دست می آید. دربرابر فَیء، که پس از اتمام جنگ است. در معنای عام تر، بر هر فایده ای که عاید آدمی شود، چه با به کاربستن سرمایه یا بدون آن، غنیمت گفته می شود. در یک معنای دیگر به مالی که بدون سپردن سرمایه عایدشده غنیمت گویند، که بر دو گونه است: مال هایی که در جنگ با سلاح و زور و پیروزی به دست آمده است، و مال های غیر آن، نظیر عایدات معادن و گنج ها. در شیعه، غنیمت عموماً متعلق خمس است.

معنی کلمه غنیمت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غنیمت به معنی فیی ء و مالی است که عاید شخص می شود.
در اصطلاح غنیمت عبارت است از چیزی که مسلمانان در میدان کارزار با جنگ و پیروزی به دست آورده اند. لیکن به اموالی که از راه اختلاس و غارت به چنگ آمده غنیمت گفته نمی شود.
غنیمت در باب خمس
در باب خمس، غنیمت به شرح زیر تعریف شده است: فایده ای که به دست آید، خواه بر اثر به کار بردن مالی باشد، مانند آنکه آن را در تجارت به کار می رود و سودی عایدش می گردد، و یا اینکه به علت داشتن حرفه و صنعتی باشد و مانند اینها پس از جداکردن مخارج اولیّه از قبیل رضخ، جعایل، فضایل، نفل و مخارج تقسیم و نگهداری، خمس آن جدا شده و بقیه اگر اموال منقول باشد، بین رزمندگان تقسیم می شود. و اگر اموال غیر منقول باشد مانند زمین و...، تحت نظارت امام قرار گرفته و در مصالح عموم مسلمانان مصرف می شود.

معنی کلمه غنیمت در ویکی واژه

غنیمة
هر آن چه که در ج نگ از حریف شکست خورده به دست آید.
در فارسی هر مالی که بدون زحمت به دست آمده باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه غنیمت

چون نبیند ز دین غنیمت تو نکند هم نماز قیمت تو
«بالأخره ما به آخرین روستا در ارمنستان رسیدیم. کدخدای این روستا گفت در اینجا سالانه هفده کره اسب پرورش داده می‌شود که همگی ازآن شاه هخامنشی است. اسبان ارمنستان از اسب‌های پارسی کوچک‌تر اما چالاک‌تر و مقاوم ترند. ما نیز چند اسب را، که به پایشان راکت[پانویس ۱۴] بسته شده بود، به غنیمت بردیم.»
هرکس به هرچه ساخت غنیمت شمرد وبس یاس دوام‌، نوحهٔ ما را سرودکرد
به ساحل نشستن غنیمت شمار چو در بحر رفتی به طوفان سپار
غنیمت های عالم را بدل هست تو ای بی مثل و بی ثانی کجایی؟
بی هم زسنگ تفرقه یی تا نگشته اید باهم بسر برید عزیزان، غنیمت است
زمان فرصت ربط نفس با دل غنیمت دان کزین تار این‌ گره چون باز شد دشوار می‌بندد
پاسدارها دارایی‌های زندانیان اعدام‌شده را به عنوان غنیمت برمی‌داشتند.
هنگامی که آشیکاگا یوشی‌ترو در سال ۱۵۶۵ ترور شد، یک جاه‌طلب، اودا نوبوناگا، فرصت را غنیمت شمرد و برادر کوچکتر شوگون قبلی، آشیکاگا یوشی‌آکی را به عنوان پانزدهمین شوگون منصوب کرد. با این حال، یوشی‌آکی فقط یک حاکم دست‌نشانده نوبوناگا بود.
به آب تیغ تر سازد گلو را تر زبانی ها غنیمت دان درین دریا چو ماهی بی زبانی را
ترا پیر است مظهر گر بدانی غنیمت دانی و او را بخوانی
فرصت غنیمت است، به دست دعا بشوی داغ سیه گلیمی خود را به آب صبح
شاه ایلام شوتروک ناهونته این ابلیسک را در قرن دوازدهم پ.م. به عنوان غنیمت جنگی به شوش برد.
یار شد یار دگر یار چو بخت مسعود به غنیمت بشمار این دو سه روز معدود