غنچه خسب
معنی کلمه غنچه خسب در فرهنگ عمید
معنی کلمه غنچه خسب در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه غنچه خسب
مکن در نوبهاران پیشه خود غنچه خسبی را برو در باغ چون گل سینه بر کسب هوا بگشا
چون به بستر بنهم پهلوی راحت صائب؟ غنچه خسبی، گره بند قبا کرد مرا
چه احتیاج به گلزار غنچه خسبان را که از گشاد جبین گلستان یکدیگرند
غنچه خسبی باشد از سیر چمن آئین ما بر سر ما بس بود شاخ گل بالین ما
غنچه خسبان بیخبر از راز عالم نیستند کاسه زانوی اهل فکر، جام جم بود
بر بساط غنچه خسبان گر رسی آهسته باش میشود از جنبش نبض نفس بیدار گل
چشمت از بیدار خوابی دردسر خواهد کشید غنچه خسبی ها شعار آن دهن خواهد شدن
در چمن شبها ندارم راحت از دست نسیم غنچه خسبم دشمن جانست پیراهن مرا
غنچه خسبانی که از زانوی خود بالین کنند از شکست تن کمند شوق را پرچین کنند
غنچه خسبان راچو هست از کاسه زانو شراب باده گلرنگ در مینا و ساغر گو مباش