غنوند

معنی کلمه غنوند در لغت نامه دهخدا

غنوند. [ غ ُ وَ ] ( اِ ) عهد و شرط. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ). عهد و پیمان و شرط. ( برهان قاطع ) :
به پیمان و سوگند و غنوند و عهد
تو ایدر سخن یاد کن همچوشهد.فردوسی ( از فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ نظام ).

معنی کلمه غنوند در فرهنگ معین

(غُ وَ ) (اِ. ) پیمان ، شرط .

معنی کلمه غنوند در فرهنگ عمید

۱. عهد، پیمان.
۲. شرط: به پیمان و سوگند و غنوند و عهد / تو ایدر سخن یاد کن همچو شهد (فردوسی: لغت نامه: غنوند ).

معنی کلمه غنوند در ویکی واژه

پیمان، شرط.

جملاتی از کاربرد کلمه غنوند

گرنه شبها تا سحر از بهر پاست نغنوند از چه در هر صبح باشد چشم انجم را نعاس؟
دگر ره پی کار و کوشش روند زمانی ز شغل و عمل نغنوند
دگر بهره تا بر در دژ شوند ز پیکار و خون ریختن نغنوند
پی کینه جویی مهیا شوند به آسودگی لحظه ای نغنوند