معنی کلمه غمکاه در لغت نامه دهخدا غمکاه. [ غ َ ] ( نف مرکب ) آنکه یا آنچه از غم بکاهد. غمزدا. کاهنده غم : عرصه ای دیدم چون جان و جوانی بخوشی شادی افزای چو جان و چو جوانی غمکاه.انوری.
معنی کلمه غمکاه در فرهنگ فارسی کاهنده غم، آنکه یا آنچه ازغم وغصه شخص بکاهد( صفت ) آنکه یا آنچه از غم بکاهد غمزا .
جملاتی از کاربرد کلمه غمکاه در دست شه آن ساغر غمکاه ببین خورشید که جان می کشد از ماه ببین بود ما و ترا ای خواجه، هر یک زین جهان بخشی ترا مال غم افزایی و، ما را درد غمکاهی کو کسی کز من بگوید ماه بی اشباه را دلبر شادی فزای و مهوش غمکاه را