غمکاه

معنی کلمه غمکاه در لغت نامه دهخدا

غمکاه. [ غ َ ] ( نف مرکب ) آنکه یا آنچه از غم بکاهد. غمزدا. کاهنده غم :
عرصه ای دیدم چون جان و جوانی بخوشی
شادی افزای چو جان و چو جوانی غمکاه.انوری.

معنی کلمه غمکاه در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) آن چه یا آن که از غم بکاهد.

معنی کلمه غمکاه در فرهنگ عمید

کاهندۀ غم، آن که یا آنچه از غم و غصۀ شخص بکاهد.

معنی کلمه غمکاه در فرهنگ فارسی

کاهنده غم، آنکه یا آنچه ازغم وغصه شخص بکاهد
( صفت ) آنکه یا آنچه از غم بکاهد غمزا .

معنی کلمه غمکاه در ویکی واژه

آن چه یا آن که از غم بکاهد.

جملاتی از کاربرد کلمه غمکاه

در دست شه آن ساغر غمکاه ببین خورشید که جان می کشد از ماه ببین
بود ما و ترا ای خواجه، هر یک زین جهان بخشی ترا مال غم افزایی و، ما را درد غمکاهی
کو کسی کز من بگوید ماه بی اشباه را دلبر شادی فزای و مهوش غمکاه را