غموس

معنی کلمه غموس در لغت نامه دهخدا

غموس. [ غ َ ] ( ع ص ) کار سخت. ( دهار ). کار سخت دشوار در سختی و شدت فروبرنده. || ناقه که حملش نمایان نگردد تا وقت زادن. || ناقه ای که در مغز استخوانش شک باشد که تباه و گداخته است یا سخت و محکم. || شتر ماده باردار که دنب برندارد تا بار آن پیدا گردد. || زخم گذاره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طعنه فراخ. ( مهذب الاسماء ). || الیمین الغموس ؛ سوگند دروغ که صاحب خود را در گناه فروبرد سپس آن در دوزخ. یا سوگند دروغ که صاحبش دیده و دانسته کذب کند و سوگند خورد تا مال غیر را تلف نماید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سوگندی به دروغ ، و آن را یمین غموص به صاد نیز گویند. سوگندی که در این آیه از آن منع شده است : لایؤاخذکم اﷲ باللغو فی ایمانکم ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان. ( قرآن 89/5 ) :
خاک بر سر دبیر حضرت را
چون نداند همی یمین ز غموس.سنایی.
غموس. [ غ ُ ] ( ع مص ) فروشدن. ( مصادر زوزنی ). غایب و ناپدید شدن. غمس النجم ؛ غاب. ( اقرب الموارد ). || به آب فروشدن. ( مصادر زوزنی ).

معنی کلمه غموس در فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - کار سخت و دشوار. ۲ - سوگند دروغ .
(غُ ) [ ع . ] (مص ل . )۱ - فرو شدن ، غایب شدن . ۲ - به آب فرو رفتن .

معنی کلمه غموس در فرهنگ عمید

هرچیز دروغین، به ویژه سوگند.

معنی کلمه غموس در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) فرو شدن غایب شدن ۲ - باب فرو رفتن .

معنی کلمه غموس در ویکی واژه

فرو شدن، غایب شدن.
به آب فرو رفتن.
کار سخت و دشوار.
سوگند دروغ.

جملاتی از کاربرد کلمه غموس

در آن نامه‌ات بود از قم گله که باشد شبت تیره، روزت غموس
به علت بیماری، در ۱۹ فوریهٔ ۲۰۰۹م، در سن ۶۷ سالگی در شهر آخن بدرود حیات گفت و خاکستر وی در کنار کلیسای قبرستان دیر ساغموساوانک در ارمنستان، که به دست خود وی مرمت شده بود، دفن شد.
قیل للشعبی ما الیمین الغموس؟ قال اللتی یقتطع بها مال امرئ و هو فیها کاذب.
خاک بر سر دبیر حضرت را چون نداند همی یمین غموس
کریم بار خدایا منم که تا باشم به نعمت تو بود مر مرا یمین غموس
چو در نور خدا مغموس آمد جان پاک او از آن شمس فلک را ار رخ او اقتباس استی