غمزدا. [ غ َ زِ / زُ ] ( نف مرکب ) غمزدای. زداینده غم. آنکه یا آنچه غم را ببرد. تسلیت دهنده : درّ بار و مشک ریز و نوش طبع و زهرفعل جانفروز و دلگشا و غمزدا و لهوتن.منوچهری.غم دین زداید غم دنیی از تو که بهتر ز غم غم زدایی نیابی.خاقانی.یاد تو روح پرور و لطف تو دلفریب نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.سعدی.رجوع به غمزدای شود.
معنی کلمه غمزدا در فرهنگ عمید
آن که یا آنچه غم و غصه را بزداید، غم زداینده، زدایندۀغم.
معنی کلمه غمزدا در فرهنگ فارسی
غمزدای:غم زداینده، زداینده غم، آنکه یا آنچه که غم وغصه رابزداید ۱ - ( صفت ) آنکه یا آنچه غم را ببرد زداینده اندوه ۲ - ( اسم ) روز هشتم از ماههای ملکی .
جملاتی از کاربرد کلمه غمزدا
تا توانی هیچ یک ساعت مباش بی می شادی فزای غمزدای
باد او چون باد عیسی دلگشا و روح بخش آب او چون آب کوثر غمزدای و سازگار
در بار و مشکریز و نوش طبع و زهر فعل جانفروز و دلگشا و غمزدا و لهوتن
مضمون، همه شکوهٔ صباحی کو ناشده غمزدای هاتف
چشم لطف از شاه داری دل ز خشمش بد مکن می دهان را تلخ دارد آنگه آمد غمزدای
ای غمزدای دیده و حسرتفزای من ای دلبر ستیزهگر بیوفای من
نیست آه غمزدا در سینه صدچاک ما مد احسان را برون از دفتر ما کرده اند
جور خوبان غمزدای جان غمناک من است در محبت آنچه زهر غیر تریاک من است