معنی کلمه غم گساری در لغت نامه دهخدا
هرچند که غمگین بود نخواهد
از پشه خردمند غمگساری.ناصرخسرو.غمگساری در ابر میجویم
برق او دید هم نمی شاید.خاقانی.در جهان هیچ سینه بیغم نیست
غمگساری ز کیمیا کم نیست.خاقانی.|| مودت و دوستی ورفاقت و مؤانست و همدمی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غمگسار شود.