غلیواج

معنی کلمه غلیواج در لغت نامه دهخدا

غلیواج. [ غ َ لی ] ( اِ ) مرغ گوشت ربا را گویند که زغن باشد و او شش ماه نر و شش ماه ماده میباشد و بعضی گویند یک سال نر و یک سال ماده است. ( برهان قاطع ). جزو اول این کلمه غل ( کل ) است و در لهجه طبری گل بمعنی موش آمده. و این مرغ را موش گیر نیزگویند. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). غلیواج زغن باشد یعنی موش گیر. ( فرهنگ اسدی ). زغن. ( مقدمة الادب زمخشری ). گوشت ربای. پند. بند. خاد. اخاد. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). غلیو. غلیواژ. گلیواج. کلیواژ. ( برهان قاطع ). رجوع به کلمه های مذکور شود :
آن روز نخستین که ملک جامه بپوشید
بر کنگره کوشک بدم همچو غلیواج .ابوالعباس عباسی ( از فرهنگ اسدی ).ای بچه حمدونه بترسم که غلیواج
ناگه بربایدت درین خانه نهان شو .لبیبی ( از فرهنگ اسدی ).غلیواج از چه میشوم است ازآنکه گوشت برباید
همای ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد.عنصری.ز بی حمیتی ای دوست چون غلیواجم
نه ماده خود را دانم کنون همی و نه نر.مسعودسعد.گر مدعیان گیسوی مشکین تو بینند
دانند که نز جنس همایست غلیواج.سوزنی.

معنی کلمه غلیواج در فرهنگ معین

(غَ )(اِ. ) = غلیواژ: زغن ، مرغ گوشت رُبا.

معنی کلمه غلیواج در فرهنگ عمید

پرندۀ گوشت ربا ، زغن ، موش ربا ، موش گیر، پند ، خاد: نه غلیواج تو را صید تذر و آرد و کبک / نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب (ناصرخسرو: ۵۲۱ )، غلیواج از چه میشوم است؟ از آنکه گوشت برباید / هما ایرا مبارک شد، که قوتَش استخوان باشد (عنصری: ۳۲۸ ).

معنی کلمه غلیواج در فرهنگ فارسی

غلیواژ:زغن، مرغ گوشت ربا، موش ربا، موش گیر، پند، خاد، غلیووگلیواج وکلیواژوخلواج وخلیواج هم گفته شده

معنی کلمه غلیواج در ویکی واژه

غلیواژ: زغن، مرغ گوشت رُبا.

جملاتی از کاربرد کلمه غلیواج

نه غلیواج تو را صید تذرو آرد و کبگ نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب