معنی کلمه غلی در لغت نامه دهخدا
غلی. [ غ َ لی ی ] ( ع ص ، اِ ) نرخ گران. منه : بعته بالغلی ؛ ای بالغلاء. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). غالی. ( اقرب الموارد ).
غلی
غلی. [ غ َ لی ی ] ( ع ص ، اِ ) نرخ گران. منه : بعته بالغلی ؛ ای بالغلاء. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). غالی. ( اقرب الموارد ).
معنی کلمه غلی در فرهنگ معین
معنی کلمه غلی در فرهنگ عمید
معنی کلمه غلی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه غلی در فرهنگ اسم ها
معنی: جوشیدن، غلی
معنی کلمه غلی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه غلی
در فکر صفای شیشه غلیان چند؟ در فکر صفای شیشه دل هم باش!
یک جمال از جودت و صد فرق خاکی بر مراد یک شراب از لطفت و صد ربع مسکون پر غلیل
گاهی مقیاس چگالی قدیمی تر دیده می‌شود، با اسید نیتریک غلیظ مشخص شده به عنوان ۴۲ درجه.
آن آب قوی بین که بجوشد ز تک حوض گویی که مگر روح زمین در غلیانست
نور حسی کو غلیظست و گران هست پنهان در سواد دیدگان
نه هرچه با پر باشد ز مرغ باز بود که موش خوار و غلیواژ نیز پر دارد
در سال ۱۹۲۳ به همراه توری از بازیگران وارد آمریکا شد و با اینکه لهجه غلیظ روسی داشت، توانست پیشه‌ای در هالیوود برای خود دست و پا کند.