معنی کلمه غله دان در لغت نامه دهخدا
صحبت چو غله نمی دهد باز
جان در غله دان خلوت انداز.نظامی.
غله دان. [ غ ُل ْ ل َ / ل ِ / غ ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) کوزه ای را گویند که سر آن را به چرم خام بگیرند و در میان آن سوراخی کنند، و راهداران و تمغاچیان دارند تا زری را که از مردم بستانند در میان آن کوزه بیندازند، و در بعضی مزارات و بقعه ها مجاوران و خادمان مثل کوزه دارند و زری را که مردمان به طریق نذر بیاورند در آن اندازند. ( فرهنگ جهانگیری ). به معنی غلک است و آن کوزه ای باشد که سر آن را به چرم گیرند و سوراخی در آن چرم کنند و تمغاچیان و راهداران و قماربازان و غیرهم زری که از مردم گیرند در آن ریزند، و با ثانی غیر مشدد هم به نظر آمده است. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ). غولک دان. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). غُلَّک. قلک. || به معنی زمین و گورستان نیز آمده است. ( انجمن آرا ). رجوع به مدخل بعد شود.