معنی کلمه غطیط در لغت نامه دهخدا
چو آواز رعد از سحاب بهاری
فتاده بره بر غطیط نجائب.( منسوب به برهانی ).|| بانگ یوز. ( مهذب الاسماء ). || غطیط نائم ؛ خرخر نمودن در خواب ، و همچنین است مذبوح و مخنوق. ( از منتهی الارب ): غطّ النائم و المذبوح و المخنوق غطاً و غطیطاً؛ نخر و تردد نفسه صاعداً الی حلقه حتی یسمعه من حوله. ( اقرب الموارد ). خرخر کردن. بخست کردن. ( مجمل اللغة ). بخست کردن خفته. ( تاج المصادر بیهقی ). آواز خفته. ( مهذب الاسماء ). آواز خرخر که از گلوی بعض مردم به حالت خواب کامل برمی آید. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . خرخر. بخست. خرنا. خرناسه.