غضروفی

معنی کلمه غضروفی در لغت نامه دهخدا

غضروفی. [ غ ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به غضروف. رجوع به غضروف شود.

معنی کلمه غضروفی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به غضروف .

جملاتی از کاربرد کلمه غضروفی

در روند بافت‌مردگی (نکروز) و مردن سر استخوان ران معمولاً غضروفی که سر استخوان ران را پوشانیده هم بدون حمایت استخوان زیرین بتدریج از بین می‌رود و این تخریب غضروفی روند ساییدگی را شدت می‌دهد.
استخوان‌سازی درون‌غضروفی (یونانی: ἔνδον) یعنی رسوب ماتریکس استخوانی روی ماتریکس غضروفی از پیش موجود، عمدتاً مسئول ساخت استخوانهای کوتاه و بلند است و درون تکه‌ای از غضروف شفاف صورت می‌گیرد که شکل آن شبیه به قالب یا مدل کوچکی از استخوان است که قرار است تشکیل گردد.
اندام جنسی مردان در انسان ماهیچه‌ای نرم است که با تحریک به شکل غضروفی شکل می‌دهد و یک جفت بیضه که در زیر شکم در داخل کیسه بیضه قرار دارند و اسپرم تولید می‌کنند.
آبشُشِ ماهی تقریباً در همۀ ماهی‌ها، محل اصلی تبادل گازها هستند. آبشش ماهی از کمان‌های استخوانی یا غضروفی سفت تشکیل شده و توسط جمجمه آبششی محافظت می‌شود.
ماهی‌های غضروفی مانند سفره‌ماهی‌ها و کوسه‌ها آبشش‌پوش ندارند، اما چاک آبششی دارند. گورامی بالارو از جفت‌باله‌های خود به اضافه آبشش‌پوش برای پیمودن مسافت‌های کوتاه بر روی زمین استفاده می‌کند.