غزیر

معنی کلمه غزیر در لغت نامه دهخدا

غزیر. [ غ َ ] ( ع ص ) بسیار از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الکثیرمن کل شی ٔ. یقال : مطر غزیر و علم غزیر و حفظ غزیر. ( اقرب الموارد ). وافر. || اشتر بسیارشیر. ( مهذب الاسماء ). ج ، غِزار. ( المنجد ) ( مهذب الاسماء ).
غزیر. [ غ َ ] ( اِخ ) شهری است در لبنان واقع در کسروان. در آن آثاری از بنی عساف به یادگار مانده است. ( از اعلام المنجد ).

معنی کلمه غزیر در فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار از هر چیز، وافر.

معنی کلمه غزیر در فرهنگ عمید

فراوان و بسیار از هر چیز.

معنی کلمه غزیر در فرهنگ فارسی

فراوان وبسیارا هرچیز
( صفت ) بسیار از هر چیز وافر .
شهریست در لبنان واقع در کسروان در آن آثاری از بنی عساف بیادگار مانده است

معنی کلمه غزیر در ویکی واژه

بسیار از هر چیز، وا

جملاتی از کاربرد کلمه غزیر

کس ندیدست در آفاق و ندادست نشان به غدیر اندر پوشیده شده بحر غزیر
نه با علوّ قدر تو گردون بود بلند نه با کمال فضل تو دریا بود غزیر
دل و ضمیر تو ماند همی به لؤلؤ تر میان لؤلؤ لالا توراست بحر غزیر
ای نم دست شهنشاه ندانم به چه مانی تو نمی بیش نباشی و خجل یم غزیرت
قیاس شاه چو ابر و محامدش چو سرشک ضمیر ما چو صدف شاعری چو بحر غزیر
هست چون بحر غزیر اندر مدیحت طبع من گوهر آرم هر زمان‌ پیشت من از بحر غزیر
اُویی ظُلماتْ دیمهْ غزیره خویشی همینْ گتْمه مه جانْ، مرهْ بَیتهْ پیشی
جواب داد که از طبع تو گهر نه عجب که هست طبع تو درمدح او چو بحر غزیر
چو بنیاد عدل تو دستت قوی چو دریای جود تو فضلت غزیر
چنان نماید بحر عریض پیش دلش که آبگیر نماید به پیش بحر غزیر