غزک

معنی کلمه غزک در لغت نامه دهخدا

غزک. [ غ َ زَ ] ( اِ ) نام سازی است. ( آنندراج ).
غزک. [ غ ُ ] ( اِخ ) شهرکی است [به ماوراءالنهر] با کشت و برز بسیار و از آنجا اسب خیزد، نزدیک کرال ، خیوال ، ورذول ، کبریه ، بغوزانک. ( حدود العالم ).

معنی کلمه غزک در ویکی واژه

نام سازی است.

جملاتی از کاربرد کلمه غزک

ای آنکه به سحاب‌کفت ابر نوبهار دودیست خشک مغزکه خیزد زگلخنا
بگو بلبل خاموش را که خیز یکی منقبت نغزکن زبر
سودای مغزکاوِ دماغ دل مرا از پیچ و تاب طرّة کاکل فشرده‌اند
میوه نغزک هم از آغاز بر گشته نبات زمین از شیره تر
دگر کس سوی خود گردد جهت گیر بهد کم نغزک ما را ز انجیر
نغزک ا خوش نغز کن بوستان نغزترین میوه هندوستان
فربه بی‌مغزکدویی است خوار لاغر پر مایه دُر شاهوار
هر سبک مغزکی تواند رفت؟ بوریا، نیست مرد آتش و نفت