غزل
معنی کلمه غزل در لغت نامه دهخدا

غزل

معنی کلمه غزل در لغت نامه دهخدا

غزل. [ غ َ ] ( ع مص ) رشتن .مغزول ، نعت از آن است. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ریسمان رشتن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 73 ). ریسیدن. ( غیاث اللغات ). رشتن. غُزول. || نوازش کردن : اخذ فی غزلهم والرفق بهم. ( دزی ج 2 ص 211 ). || ( اِ ) رشته . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ریسمان. رسمان. ( لغت محلی شوشتر ذیل رسمان ). ریسمان. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ). مغزول از نظر تسمیه به مصدر و منسوب آن غزلی است. ( اقرب الموارد ). ج ، غُزول. ( دزی ج 2 ص 211 ). رسن. ( غیاث اللغات ).
- دارالغزل ؛ جایی که زنان رشته های خود را میفروشند. ( دزی ج 2 ص 211 ).
- غزل حریر ؛ ابریشم رشته شده.
- غزل قطن ؛ کتان رشته شده.
|| ریسمانی که با آن جانوران وحشی را میگیرند. || پیچک مو ( درخت ). || شراب غزل الکرم ؛ از نوشابه هایی که معده را تقویت کنند و اشتها آورند. ( دزی ج 2 ص 211 ).
غزل. [ غ َ زَ ] ( ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن. ( منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن. ( آنندراج ). محادثه با زنان. ( اقرب الموارد ). بازی کردن به محبوب. حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان. ( غیاث اللغات ). دوست داشتن حدیث با زنان و صحبت با ایشان. ( تاج المصادر بیهقی ). ج ، غُزول. ( دزی ج 2 ص 211 ). || سستی آوردن سگ و آن چنان باشد که چون به گرفتن نزدیک شود، آهو از ترس وی بانگ کند پس سگ بازگردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). متحیر شدن از بانگ کردن آهوبره در روی بره. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) ستایش کسی. ثنای کسی. ( مقدمة الادب زمخشری ). || سخنگویی با زنان. عشقبازی. ( منتهی الارب ). گفتگوی پسران و دختران جوان ، و گفته اند به معنی عشقبازی با زنان است. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) در موسیقی یک قسمت از چهار قسمت نوبت مرتب یعنی تألیف کامل است ، و آن چهار قسمت قول است و غزل وترانه و فروداشت. || سخنی که در وصف زنان و عشق ایشان گفته اند، و در عرف شعرا چند بیت مقرری است که پیش قدما زیاده از دوازده نیست و متأخران منحصر در آن ندانند، و با لفظ خواندن و سرودن و زدن و برداشتن و طرح کردن و از قلم ریختن مستعمل است. ( از آنندراج ). سرواد و کلام منظوم و شعر و چامه. ( ناظم الاطباء ). کلام موزون و مقفی در معاشقه و وصف حال زنان. شعری با مطلع و مقطع از پنج تا پانزده بیت و بیشتر در مدح و نوازش معشوقه و مغازله با او و جز آن. در کشاف اصطلاحات الفنون آمده : غزل اسم از مغازله است به معنی سخن گفتن با زنان و در اصطلاح شعرا عبارت است از ابیاتی چند متحد در وزن و قافیه ، که بیت اول آن ابیات مصرع باشد فقط، و مشروط آن است که متجاوز از دوازده هم نباشد، اگر چه بعض شعرای سلف زیاده از دوازده هم گفته اند. فاما الحال آن طریقه غیرمسلوک است. و اکثر ابیات غزل را یازده مقرر کرده اند، و هر شعری که زیاده بر آن بود آن را قصیده گویند، و در غزل غالباً ذکر محبوب ، و صفت حال محب و صفت احوال عشق و محبت بوده کذا فی مجمع الصنایع. غزل را تشبیب نیز گویند کذا فی جامع الصنایع. صاحب مجمع الصنایع تشبیب را از انواع غزل شمرده است - انتهی. صاحب مرآت الخیال گوید: ذکر تخلص در غزل از زمان سعدی لازم شده است - انتهی.

معنی کلمه غزل در فرهنگ معین

(غَ زَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) عشق بازی کردن . ۲ - حکایت کردن از عشق به زنان . ۳ - (اِ. ) شعری مرکب از چند بیت که دارای یک وزن بوده و آخر مصراع اول با آخر مصراع های دوم هم قافیه باشد. ،~ خداحافظی را خواندن کنایه از: مردن ، از دنیا رفتن .
(غَ زْ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) ریسیدن . ۲ - (اِ. ) رشته ، ریسمان .

معنی کلمه غزل در فرهنگ عمید

۱. ریسیدن، رشتن.
۲. (اسم ) رشته، نخ.
۱. (ادبی ) شعری که معمولاً بین هفت تا پانزده بیت سروده می شود و موضوع آن غنایی و عاشقانه است، شعر عاشقانه.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] سخن گفتن با زنان و عشق بازی کردن.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] سخنی که در وصف زنان و در عشق آنان گفته شود، حدیث عشق زنان.

معنی کلمه غزل در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) رشتن ریسیدن ۲ - ( اسم ) رشته ریسمان رسن .
جمع غازله

معنی کلمه غزل در فرهنگ اسم ها

اسم: غزل (دختر) (عربی) (طبیعت، هنری) (تلفظ: qazal) (فارسی: غَزل) (انگلیسی: ghazal)
معنی: نوعی شعر، شعر عاشقانه، عشق ورزی، هر نوع سخن آهنگین که به آواز یا با سازها خوانده می شود، ( در موسیقی ایرانی ) هر نوع سخن آهنگین [معمولاً به زبان فارسی] که به آواز یا همراه سازها خوانده می شده است

معنی کلمه غزل در دانشنامه عمومی

غَزَل در ادبیات فارسی به قالبی از شعر سنتی گفته می شود. در قالب غزل که معمولاً بین پنج تا دوازده بیت متحدالوزن دارد، مصراع اول با مصراع های زوج هم قافیه است. بسیار رایج است که شاعر در آخرین بیت غزل، نام شاعرانه یا تخلص خود را بیاورد. غزل، بیشتر محتوای عاشقانه دارد. تا قبل از قرن ششم هجری، به جای غزل، تغزل رواج داشت که هویتی مستقل نداشت و غزلی بود که در ابتدای قصیده می آمد. در ادبیات عربی نیز به تشبیب، نسیب و تغزل، که معمولاً در ابتدای قصیده ها می آمد، غزل اطلاق می شد ( و هنوز هم می شود ) . غزل در زبان های ترکی، هندی، اردو و انگلیسی نیز به منظور بیان مضمون عاشقانه به کار می رود و گاهی همراه با موسیقی خوانده می شود. علاوه بر این، مضمون های عارفانه برای بیان عشق به معبود نیز در غزل فارسی متداول بوده است. اما ممکن است از غزل برای بیان مضمون های اخلاقی، معرفتی، میهن پرستانه یا هر نوع تجربه شاعرانه دیگری هم استفاده شود. همچنین در یک غزل، ممکن است تنوع مطلب وجود داشته باشد.
غزل های اولیه در شعر فارسی، زبانی ساده دارند و به سبک خراسانی سروده شده اند. در قرن ششم، در ابتدا شاعرانی مانند خاقانی، انوری و ظهیر، که در اصل قصیده سرا بودند، تعداد قابل توجهی شعر در قالب غزل نیز سرودند. اما بعد، شاعرانی مانند سنایی و عطار ظهور کردند که توجه اصلی شان به غزل بود. در این قرن، سبک خراسانی افول کرد و شاعران به سبک عراقی روی آوردند. در این دوره، عطار از غزل برای بیان مفاهیم عرفانی استفاده کرد. غزل با ظهور سعدی به اوج زبانی خود رسید که بیانی روان و سهل و ممتنع داشت و واژگان پرکاربرد و همه فهم را به کار می برد. مولوی نیز، شرح سفر روحانی خود را در غزلیاتش منعکس کرد. او بسیاری از غزلیات خود را نه در کنج عزلت و در جدال با الفاظ، بلکه به صورت زنده و فی البداهه و در مجالس رقص و سماع و در حالت وجد سرود. در قرن هشتم، خواجوی کرمانی عشق و تصوف را در غزل خود در هم آمیخت که اوج روش او، در غزلیات حافظ دیده می شود. حافظ، که مشخصهٔ شعرش ایهام است، ممدوح و معشوق را با هم یکی کرد و مدح های او که به فرم غزل است، در ظاهر، ماهیت خود را آشکار نمی کند.
از اوایل قرن نهم، تا قرن یازدهم، شاعران برای سرودن غزل به سبک عراقی همچنان در تلاش بودند، اما توفیقی حاصل نمی شد. این بن بست زمینه ساز ظهور سبک هندی بود. اساس غزل سبک هندی این بود که شاعر در مصراع اول مطلبی معقول بگوید و در مصراع بعدی با شاهد یا مثالی، معنای مصراع اول را اثبات یا تبیین کند. از اواخر دورهٔ افشاریه جریانی تحت عنوان «جریان بازگشت» آغاز شد که طی آن، شاعران با پیروی از سبک های خراسانی و عراقی شعرهای جدیدی می سرودند. این جریان در دوره قاجار به اوج رسید. با شروع جنبش مشروطه، گنجاندن مضمون های میهن پرستانه در غزل متداول شد که به «غزل وطنی» شهرت یافت. با پدیدار شدن شعر نو، سبکی جدید در سرایش غزل به وجود آمد که به غزل نو یا غزل تصویری مشهور است. این نوع غزل، چه در لفظ و چه در مضمون، از امکانات شعر نو استفاده می کند. یکی از ویژگی های غزل نو، استفاده از وزن های جدید است. غزل سرایان نوگرا، توصیف در غزل را به معشوق زمینی و آسمانی محدود نکردند و تجربیات ذهنی خود را در جستجوی افق های تازه تر گسترش دادند. در اثر این تلاش، صور خیال در غزل نو به تازگی گرایید. غزل نو همچنین در محور عمودی خود پیوستگی بیشتری پیدا کرد.
معنی کلمه غزل در فرهنگ معین
معنی کلمه غزل در فرهنگ عمید
معنی کلمه غزل در فرهنگ فارسی
معنی کلمه غزل در فرهنگ اسم ها

معنی کلمه غزل در دانشنامه آزاد فارسی

غَزَل
اصطلاحی در موسیقی قدیم ایرانی و نام نوعی تصنیف و نیز نوعی لحن موزون از هفده لحن مشهور قدیم موسیقی ایران. غزل دومین قسمت از فرم مهم و مشهور تصنیف با نام «نوبت مرتب» است که بر شعر پارسی استوار بوده است. در «نوبت مرتب» که از چهار قسمت قول و غزل و ترانه و فروداشت تشکیل شده بود، جز غزل شعر، قسمت های دیگر عربی بوده است. این قسمت از لحاظ فرم مانند قول اما شعر آن فارسی بود.

معنی کلمه غزل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غزل، نوعی شعر عاشقانه دارای هفت تا چهارده بیت با وزن و قافیه واحد است.
غزل در لغت، حدیث زنان و صفت عشق بازی و معاشقه است و در اصطلاح ادب فارسی و عربی نوعی شعر است که قالبی منظوم و غنایی دارد و در وزن و قافیه واحد سروده می شود و مصراع اول بیت نخست نیز قافیه دارد. عدد ابیات آن از هفت تا چهارده است و درون مایه آن عاشقانه، و در بیان احساسات یا گفت و گوی با معشوق و خطاب به اوست. در غزل از محاسن طبیعت و لطایف طبیعی مربوط به انسان یا حیوان یا نبات و مناظر دریا و… سخن گفته می شود.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منبع ذیل استفاده شده است: • مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.
۱. ↑ مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۶۸۰.
...
[ویکی اهل البیت] کلمه غزل در اصل لغت، به معنی ریسمان رشتن و نوازش سخن گفتن با زنان، عشق­بازی و حدیث عشق و عاشقی کردن است؛ و چون این نوع شعر بیشتر مشتمل بر سخنان عاشقانه است، آنرا غزل نامیده اند.
غزل در اصطلاح شعرای فارسی، اشعاری است بر یک وزن و قافیه با مطلع مصرع که حد معمول متوسط مابین پنج بیت تا دوازده باشد و گاهی بیشتر از آن تا حدود پانزده و شانزده بیت و به ندرت تا نوزده بیت نیز گفته اند. اگر از پنج بیت کمتر باشد می­توان آنرا غزل ناتمام دانست.
در غزل سرایی حدیث مغازله شرط نیست، بلکه ممکن است متضمن مضامین اخلاقی و دقایق حکمت و معرفت باشد که امثال غزل­های حکیمانه و عارفانه بسیار است.
فرق میان غزل با تغزیل قصیده، آن است که ابیات تغزل باید همه مربوط به یک موضوع و یک مطلب باشد، اما در غزل تنوع مطالب ممکن است؛ چندان­که آن را شرط غزل دانسته اند. غزل هر قدر لطیف تر و پرسوزتر باشد، مطبوع تر و گیرنده تر است و همان اندازه که قصیده دارای فخامت و الفاظ قوی و محکم است، در الفاظ و معانی غزل باید رقت و لطافت بکار برد و از تعبیرات خشن و ناهموار سخت احتراز کرد.
اصطلاح غزل در قدیم مخصوص اشعار غنایی و سرودهای آهنگین عاشقانه بوده است که با الحان موسیقی تطبیق می شده و آنرا غالباً با ساز و آواز می خوانده­اند؛ در عدد ابیات و سایر خصوصیات نیز شرط و قیدی نداشت. بعد آن را مرادف کلمه نسیب بکار بردند و تغزلات پیش آهنگ قصاید را غزل نامیدند.
تدریجاً همان غزلی که تشبیب قصاید بود به صورت غزل مفرد نظیر غزلیات عراقی و سعدی و حافظ درآمد و نوعی ممتاز از شعر گردید؛ و از آن تاریخ قسمت نسیب و تشبیب قصاید را تغزل خواندند.
در نوع غزل نیز از نظر معنی و مضمون نیز به مرور ایام تحول بزرگ روی داد. به این جهت که شعرای قصیده سرای قدیم، بیشتر توجهشان به مدح سلاطین و وزراء و رجال بزرگ عهد خود بود و در غزل­های تشبیب قصیده، از حدود معانی عشقی و وصفی بیرون نمی رفتند. اما چون معانی عالی اخلاقی و مضامین دلپذیر حکمت و عرفان وارد شعر فارسی گردید، انواع شعر مخصوصاً نوع غزل از صورت محدود سابق بیرون آمد و با افکار و معانی بلند اخلاقی و عرفانی بیامیخت و بهترین وسیله برای پروراندن معانی عالی حکمت و معرفت گردید.
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
(بر وزن فلس) تابیدن و تابیده. مصدر و اسم هر دو آمده است به عبارت دیگر: آن پنبه را به صورت نخ در آوردن است «غَزَلَتِ الْمَرْأَةُ الْقُطْنَ وَالصُّوفَ غَزْلاً: مَدَّتْهُ و فَتَلَتْهُ خیطاناً» . و چون آن زن نباشید که رشته خویش را از پس تابیدن پنبه و قطعه و قطعه کرد. «اَنْکاثاً» جمع نکث به معنی قطعه‏ها است یعنی «نَقَضَتْ غَزْلَها وَ جَعَلَتْهُ اَنْکاثاً» به ملاحظه آیه ماقبل «وَاَوْفُوا بِعَهْدِاللَّهِ اِذا عاهَدْتُمْ وَلاتَنْقُضُوا الْاَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها...» آیه فوق مثلی است درباره وفای به عهد یعنی در عهد و پیمان خویش ثابت قدم باشید و مثل آن زن نباشید که می‏رشت و پنبه می‏کرد. اگر به عهد خدا وفا نکنید قول شما بی‏فایده و بی‏اثر خواهد بود مثل عمل آن زن و در آن صورت بی‏اعتبار خواهید بود. در مجمع نقل شده: آن زن سفیهی بود از قریش با کنیزانش تا نصف روز می‏رشت آنگاه می‏گفت: آنچه رشته‏اند پنبه کنند و این عادت او بود و نامش ریطه دختر عمروبن کعب بود و به وی سفیه مکه گفتندی. چنانکه از کلبی نقل شده و به قولی مثلی است که خدا به ناقض عهد زده. به نظر نگارنده مثل بودنش بهتر است و اشاره به زن بخصوصی نیست و چون رشتن در آن روزگار کار زنان بود لذا در مثل زن ذکر شده است. واللَّه‏العالم. در تفسیر عیاشی از امام صادق «علیه‏السلام» منقول است: چون مسلمانان به کلمه امیرالمؤمنین به علی «علیه‏السلام» سلام دادند رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» به اول فرمود: برخیز به علی به لفظ امیرالمؤمنین سلام کن. گفت: آیا دستور خدا و رسول است فرمود: آری. سپس به دوم فرمود: برخیز به علی به امارت مؤمنین سلام کن. گفت آیا دستور از خدا و رسول است؟ فرمود آری. سپس به مقداد، ابوذر و سلمان چنین دستوری داد اول و دوم چون از محضر آن حضرت خارج می‏شدند می‏گفتند: نه به خدا هرگز به او با چنین لفظی سلام نخواهیم داد خداوند نازل فرمود: «وَلاتَنْقُضُوا الْاَیمانِ بَعدَ تَوْکیدِها وَ قَدْجَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیکُمْ کَفیلاً (بِقَوْلِکُمْ اَمِنَ اللَّهِ رَسُولِه‏) اِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ماتَفْعَلُونَ وَ لاتَکُونُوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها...» (به اختصار) این لفظ تنها یکبار در کلام‏اللَّه مجید به کار رفته است.

معنی کلمه غزل در ویکی واژه

ریسیدن.
رشته، ریسمان.
عشق بازی کردن.
حکایت کردن از عشق به زنان.
شعری مرکب از چند بیت که دارای یک وزن بوده و آخر مصراع اول با آخر مصراع‌های دوم هم قافیه باشد. ؛~ خداحافظی را خواندن کنایه از: مردن، از دنیا رفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه غزل

نمود از ناخنی علم و عمل را بگفت از پردهٔ خوش این غزل را
از من خدای را غزل عاشقی مخواه کز پیریم چو طفل قلمدوش می‌کنی
آن دم جان بخش ما زنده کند مرده را دم ز مسیحا زند شعر مخوان یا غزل
ای سر نامه نام تو عقل گره گشای را ذکر تو مطلع غزل طبع سخن سرای را
نظم از سرو جد و حال میخواند خوش خوش غزل وصال میخواند
و آنگهی به یکی بار کی شوی قانع غزل تمام کنم گوییم مکرر گو
ام‌الغزلان (شادگان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان شادگان در استان خوزستان ایران است.
درافکن به‌ سر شور و بیداد کن به سوز و گداز این غزل یاد کن
به نوای بینوایی غزلی مگر سرایم غزلی مگر سرایم به نوای بینوایی
چون نمد کمال از غزل آن صورت زیباست شعر تر چون آب نگوییم چه گوییم
چون نکته نکته در غزل آرم ز وصف او بختم ز تحفه تحفه دولت دهد نشان