غریب

غریب

معنی کلمه غریب در لغت نامه دهخدا

غریب. [ غ َ ] ( ع ص ) هر چیزی نادر و نو.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نادر. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ). عجیب و نادر. ( فرهنگ نظام ). شگفت. عجیب و غیر مأنوس. ( المنجد ). بدیع. تازه. طرفه :
غریب آهوئی آمدم در کمند
که از بند جست و مرا کرد بند.فردوسی ( از ولف ).غریب و نادر باشد جوان باپرهیز
تو خویشتن ز جوانان غریب و نادر دان.فرخی.نزد خردمندان نباشد غریب
بوی از گل و نوراز سهیل یمن.فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 318 ).غریب موی که مشک اندرو گرفت وطن
غریب روی که ماه اندرو گرفت قرار.فرخی.استادم نامها نسخت کرد سخت غریب و نادر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 344 ). بوالمظفر رئیس غزنین نایب پدرش خواجه علی به پروان پیش آمد با بسیار خوردنیهای غریب. ( تاریخ بیهقی ص 247 ). و دلیل روشن و ظاهر است که از این پادشاه آثار محمودی خواهند دید تا سواران نظم و نثر درمیدان بلاغت درآیند و جولانهای غریب نمایند. ( تاریخ بیهقی ص 392 ).
دو کار از عزایم پادشاهان بدیع و غریب نماید. ( کلیله و دمنه ).
هست طریق غریب اینکه من آورده ام
اهل سخن را سزد گفته من پیشوا.خاقانی.هست طریق غریب نظم من از رسم و سان
هست شعار بدیع شعرمن از پود و تار.خاقانی.خوان نهادندباز بر ترتیب
بیش از اندازه خورده های غریب.نظامی.به وقت خورش هرکه باشد طبیب
بپرهیزد از خورده های غریب.نظامی.زهد غریب است به میخانه در
گنج عزیز است به ویرانه در.نظامی.غربت ز برای تو گزیدم
کابیات غریب تو شنیدم.نظامی.هر نفس این پرده چابک رقیب
بازیی از پرده برآردغریب.نظامی.ور من گدای کوی تو باشم غریب نیست
قارون اگر به خیل تو آید گدا رود.سعدی.غریب مشرق و مغرب به آشنایی تو
غریب نیست که در شهر ما مقام کنند.سعدی.از مکارم اخلاق درویشان غریب و بعید است روی از مصاحبت مسکینان تافتن.( گلستان سعدی ). استاد دانست که پسر به قوت از وی زیاده است بدان فن غریب که از او پنهان داشته بود، با وی درآویخت. ( گلستان سعدی ). سخنهای لطیف میگوید و نکته های غریب از او میشنود. ( گلستان سعدی ). این لطیفه بدیع آوردی و نکته های غریب گفتی. ( گلستان سعدی ).

معنی کلمه غریب در فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - هرچیز نادر و نو. ۲ - دور از وطن . ۳ - بیگانه .

معنی کلمه غریب در فرهنگ عمید

۱. دورافتاده از وطن.
۲. ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست.
۳. [مجاز] موجب شگفتی، عجیب.
۴. (اسم ) (ادبی ) در عروض، از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»، جدید.
۵. [مجاز] خوب.
* غریب آمدن: (مصدر لازم ) شگفت انگیز و عجیب به نظر رسیدن.

معنی کلمه غریب در فرهنگ فارسی

دور، دورشونده، دورشده ازشهرخود، دورازوطن، بیگانه، ونیزبه معنی عجیب وغیرمالوفوکلام دورازفهم
( صفت ) ۱ - هر چیز نادر و نو عجیب بدیع ۲ - دور از وطن ۳ - بیگانه ۴ - تنها بی بار و یاور جمع : غربائ . یا غریب - گیر آوردن کسی را . او را اذیت و آزار کردن ۵ - قماشی است بسیار نفیس ۶ - کوکبی که در برجی افتد و هیچ حظی در آن برج نداشته باشد ۷ - بحریست از جمله بحور مستحدث و آن را بحر جدید نیز خوانند و اجزائ آن برعکس اجزائ مجتبث است و درین دایره از اصل فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن دو بار فعلاتن فعلاتن مفاعلن آید ۸ - غریب القر آن ۹ - غریب - الحدیث ۱٠ - کلمه ایست که دارای غرابت باشد یعنی معنی کلمه ناروشن و خود آن در استعمال نامانوس باشد وحشی مقابل معتاد و آن خود اقسامی دارد ۱۱ - وصفی که اعتبار عین آن در عین حکم به مجرد تربت حکم بر وفق آن ثابت شود و آن قسمی از مناسب است و قسیم مرسل می باشد و بعضی آن را قسمی از مرسل اطلاق کنند ۱۲ - آنست که اسنادش برسول ص متصل شود لیکن یک تن آنرا روایت کند و این راوی خواه ازتابعین باشد و خواه از اتباع اتباع تابعین .
وادیی است در دیار کلب و در شعری بحالت مضاف به ضاح آمده است

معنی کلمه غریب در دانشنامه عمومی

غریب (هامون). غریب، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان هامون در سیستان و بلوچستان است.
این روستا در دهستان محمدآباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۹۴ نفر ( ۳۶ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه غریب در دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت، به معنی ناآشنا،در برابر قریب) در اصطلاح منطق، دربرابر ذاتی قرار دارد و با توجه به حوزه های منطق در دو معنا به کار می رود: ۱. در حوزۀ معّرِف، غریب به معنی نامأنوس، غیر معروف و غیر متداول است و، به همین سبب، لفظی مأنوس و آشنا به جای آن می نهند و بدین سان از طریق شرح الاسم (نظیر تعریف فرهنگ های لغت) به تعریف لفظ غریب می پردازند؛ ۲. در حوزۀ حجت، غریب عبارت است از آنچه از ذات و ماهیّت بیرون است. به همین سبب، شرط است که در برهان، محمولات، مقدمات ذاتی (در برابر غریب) موضوعات خود باشند و این از آن روست که غریب، علّت حکم نمی تواند بود.

معنی کلمه غریب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غریب، به دور افتاده از وطن یا شخص مسافر را می گویند.
از آن به مناسبت در باب تجارت و شهادات نام برده اند.
← در تجارت
۱. ↑ مستند الشیعة، ج۱۴، ص۳۳.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵ ص۵۴۵، برگرفته از مقاله«غریب».
...

معنی کلمه غریب در ویکی واژه

esotico
هرچیز نادر و نو.
دور از وطن.
بیگانه.

جملاتی از کاربرد کلمه غریب

آخر غریبیم ما آل حیدر در کشور شام ای خلق کافر
امامزاده شاه غریب، روستایی در دهستان جویم بخش مرکزی شهرستان جویم در استان فارس ایران است.
بر درد هرکسی ز لب تو دوا برند بر درد این غریب ستمکش چرا نبود
غریبی اندرین ویرانه گلخن فراموشت شد آن آباد گلشن
روح آشفته چو پرواز کند سوی نجف چون غریبی است که او سوی وطن می‌آید
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است می‌توان به قواعد نامزدی، بهترین دوست جدید، ماجراهای کریسمس و غریبه‌ها در شهر اشاره کرد.
غریب گشت چنان فکرهای ما صائب که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم
حسن‌زاده آملی دارای آثاری در زمینه‌های فقه، فلسفه، اخلاق، عرفان، حکمت دینی، کلام، حدیث و رجال، تفسیر قرآن، ریاضیات و نجوم، ادبیات عربی و فارسی، علوم طبیعی، طب قدیم، علوم غریبه و باطنی است.
باشد کسی غریب که از ظلم اهل جور جسمش به کربلا و سرش جای دیگر است
حزین از آشیان آواره ام شاید مگر ریزد به بسمل گاه او گرد غریبی از پر و بالم
وقف است بر غریبان این خانه کت گفت وقف خلق و پیران کن
تو تا به شعله نغلطی سخن برشته نگردد تو تا یتیم نگردی سخن غریب نگردد