معنی کلمه غربي در لغت نامه دهخدا
غربی. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان از بخش خفر شهرستان جهرم. در 3هزارگزی جنوب باب انار و در 1500گزی جنوب شوسه شیراز به جهرم قرار دارد.جلگه ای و گرمسیر مالاریائی است. سکنه آن 361 تن و مذهب آنان تشیع است و به زبان فارسی سخن می گویند، آب آن از رودخانه قره آغاج تأمین می شود. محصول آنجا غلات ، برنج ، چغندر، بادام ، مرکبات و شغل اهالی زراعت و باغداری است و راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ). قریه ای است در یک فرسنگی میانه جنوب و مشرق بلوک خفر. ( از فارسنامه ناصری گفتار دوم ص 197 ).
غربی. [ غ َ ] ( اِخ ) ( الوادی الَ... ) ناحیه ای است در حاکم نشین فزان در طرابلس غرب. این وادی از 104کیلومتری شمال غربی ناحیه مزروق به جنوب غربی امتداد یافته است و در قسمت فوقانی 11 قریه دارد که هرکدام از آنها با نخلستانها محاط شده و مرکز آن تکریت است. قریه جرمه زمانی مرکز فزان بوده و در نزد رومیها به گارامه شهرت داشته است در اطراف آن ویرانه ها و همچنین مجسمه باقی است. گمان میرود این ناحیه جنوبی ترین نقطه ای بوده است که رومیها بدان رسیده اند. در آن زمان ناحیه مذکور مانند غات و غدامس مرکز تجارتی مهم بود و اهالی وادی غربی از قوم توارق و غرب وسودانیان تشکیل یافته اند. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
غربی. [ غ َ رَبی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به باب الغربیة که محله ای است به بغداد و در آنسوی شط قرار دارد. ( از انساب سمعانی ). در معجم البلدان غَرَبة به یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه بغداد اطلاق شده است و منسوب آن مطابق قاعده نسبت غَرَبی می شود. و نصربن احمد غربی بدین ناحیه منسوب است. رجوع به غربة و غربی ( اِخ ) شود.