غربتی
معنی کلمه غربتی در فرهنگ معین
معنی کلمه غربتی در فرهنگ عمید
۲. = غریب
۳. [عامیانه، مجاز] آن که نسبت به قوانین اجتماعی بی اعتناست.
معنی کلمه غربتی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه غربتی در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه غربتی در ویکی واژه
کولی، قرشمال.
بیگانه، اجنبی. ؛ ~بازی درآوردن فریاد و جنجال بی اندازه کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه غربتی
غربتی فیک غربة الغربة لافرح دونکم و لا کربه
تعرف امری فانفردت بغربتی فصرت غریباً فی البریه اوحدا تسرمد امری فهو عنی مسرمد وفنیتنی عنی فصرت موحدا
دشمن جاه تو دشمنکام تا هنگام مرگ از وطن آواره هریک در بلای غربتی
آه که با دلم نبست عهد وفاق الفتی چون نفسم به سر شکست گرد هوای غربتی
از گریه خاک دام چمن می کنیم ما در غربتیم و سیر وطن می کنیم ما
ما طوطیان مصر شکرخیز غربتیم ما را ز شیر صبح وطن باز کرده اند
ماطوطیان مصر شکرخیز غربتیم ما را ز شیر صبح وطن باز کردهاند
سایهوار از نارسایان جهان غربتیم شخص طاقت رفته وما نقش پای طاقتیم
گفت ازین شهر رخت باید بست غربتی جست و لاف در پیوست
گفت: ای فلان، مگر با خدا غربتی هست؟ سخنش مرا به گریه انداخت. گفت: چه چیزی به گریه ات انداخت؟ گفتم: رسیدن دارو به دملی که نیک رسیده است و دارو به هنگام به نجاتش آمد.