غربالی

معنی کلمه غربالی در لغت نامه دهخدا

غربالی. [ غ ِ / غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به غربال :
درین طشت غربالی آبگون
تو غربال خاکی فلک طشت خون.نظامی.- طشت غربالی ؛ کنایه از آسمان است.
- عظم غربالی ؛ استخوان جمجمه. ( دزی ). مِصفات . رجوع به مصفات شود.
|| غربال فروش.

معنی کلمه غربالی در فرهنگ عمید

مانند غربال، شبیه غربال.

معنی کلمه غربالی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به غربال . ۲ - غربال فروش . یا استخوان غربالی . عظم غربالی . یا طشت غربالی . آسمان . یا عظم غربالی . یکی از استخوان هایی است که در ساختمان جمجمه شرکت می کند . این استخوان فرد است و در خط وسط و عقب پیشانی و در جلو استخوان شب پره قرار دارد و سقف حفره های بینی را می سازد . استخوان مذکور به شکل ترازویی است که یک قسمت قایم و یک قسمت افقی دارد و دارای دو قسمت طرفی نیز می باشد قسمت قایم این استخوان دارای دو جزو است : یکی زایده تاج خروسی که داخل کاسه سر می شود و دیگری تحتانی که صفحه عمودی است و در تشکیل دیواره وسطی بینی شرکت می کند . صفحه افقی دارای سوراخهایی است که صفحه غربالی نام دارد و ریشه های عصب شامه از این استخوانها وارد بینی می شوند استخوان پرویزنی مصفات .

جملاتی از کاربرد کلمه غربالی

کنار تحتانی آن نسبتاً ضخیم است و محل اتصال غضروف تیغه بینی است. تیغه عمودی صاف است اما در قسمت فوقانی که مجاور با صفحه غربالی است، ناودان‌ها و مجاری کوچکی (در اثر عبور رشته‌های عصب بویایی به سوی صفحه غربالی) پدید آمده‌است.
استخوان پرویزنی در قسمت قدامی قاعدهٔ جمجمه و در زیر استخوان پیشانی و در پیش استخوان پروانه‌ای قرار دارد و دارای یک صفحهٔ سوراخ‌دار به‌نام صفحهٔ پرویزنی (غربالی)، یک تیغهٔ عمودی و دو تودهٔ طرفی است. صفحهٔ پرویزنی بخشی از سقف حفرهٔ بینی را می‌سازد و توده‌های طرفی در تشکیل جدار خارجی حفرهٔ بینی و جدار داخلی حفرهٔ کاسه چشمی شرکت دارند.
شیخ گفت خردمند آنست که چون کارش پدید آید همه رایها را جمع کند و به بصیرت در آن نگرد تا آنچ صوابست ازو بیرون کند و دیگر را یله کند همچنانک کسی را دیناری گم شود اندر میان خاک اگر زیرک باشد همه خاک را که در آن حوالی بود جمع کند و به غربالی فرو گذارد تا دینار پدید آید.
به ناسور جگر عمری‌ست گرد ناله می‌ریزم خوشا عرض بضاعتها کف خاکی و غربالی
درین تشت غربالی آبگون تو غربال خاکی فلک تشت خون
چندان عجبی نیست فلک غربالی است غربال نخاله را نگه میدارد
نور بی‌سایه لطیف و عالی است آن مشبک سایهٔ غربالی است