معنی کلمه غرابی در لغت نامه دهخدا
غرابی. [ غ ُ بی ی ] ( اِخ ) موضعی است در راه یمن. ( منتهی الارب ). از قلعه های بلاد یمن است. ( معجم البلدان ). || ریگزار معروفی است در راه مصر، میان قطیه وصالحه که راهی صعب العبور است. ( از معجم البلدان ).
غرابی. [ غ ُ بی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به فرقه غرابیه. ( انساب سمعانی ). رجوع به غرابیه شود.
غرابی. [ غ ُ بی ی ] ( ع اِ ) نوعی از خرما. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). || نوعی نان شیرینی. غرابیه. غرابیا.