معنی کلمه غرا در لغت نامه دهخدا
غرا. [ غ َ ] ( اِخ ) ( الَ... ) نام شهری است در اندلس. صاحب الحلل السندسیة آرد:از طلیطلة تا قریه مغام مرحله ای است و الغرا شهر بزرگی است دارای بازار و محلات ، و در نزدیک «وادی آش » واقع است. ( الحلل السندسیة چ 1936م. جزء اول ص 54 ).
غرا. [ غ ُ ] ( اِ ) هر چیز که متصف به سفیدی و روشنی باشد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || آفتاب را نیز گویند به سبب روشنائی. ( برهان قاطع ). آفتاب. ( دهار ) ( ناظم الاطباء ). ظاهراً مأخوذ از عربی «غراء» ( به فتح اول و تشدید دوم ) است . رجوع به غراء شود.
غرا. [ غ َرْ را ] ( ص نسبی ) منسوب به شهر غرا و توابع آن. ( انساب سمعانی ). رجوع به غرا شود.
( غراً ) غراً. [ غ َ رَن ْ ] ( ع مص ) حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. غَراء. ( از اقرب الموارد ).