غر زدن

معنی کلمه غر زدن در لغت نامه دهخدا

غر زدن. [ غ ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم. غرغر کردن. ( فرهنگ نظام ). سخن گفتن اعتراض آمیز. با کلماتی نامفهوم ناخرسندی نمودن. لندیدن. قر زدن. غر و لند کردن. رجوع به غر و قر زدن شود. || پنهان راضی کردن و بردن زن فاحشه و امرد. ( فرهنگ نظام ). فریفتن.
- غر زدن دختری یا زنی را ؛ او را فریفتن به امری نامشروع. گول زدن و از راه بردن دختر یا زنی.

معنی کلمه غر زدن در فرهنگ معین

( ~ . ~ . ) (مص م . ) قر زدن ، فریفتن دختر یا زنی برای کامجویی از او.
(غُ. زَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) با خشم و اعتراض زیر لب سخن گفتن .

معنی کلمه غر زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) راضی کردن و فریفتن دختر یا زنی برای آرامش با او .

معنی کلمه غر زدن در ویکی واژه

با خشم و اعتراض زیر لب سخن گفتن.
قر زدن ؛ فریفتن دختر یا زنی برای کامجویی از او.

جملاتی از کاربرد کلمه غر زدن

شوخ من مست شد و ساغر می زد بسرم شوخی و مستی و ساغر زدنش را نگرید
آنکه حرف از بیم بدنامی نزد با ما کلیم نیکنامی باشدش با مدعی ساغر زدن
وقت ساغر زدن، به فتوی ما روز ابر است یا شب مهتاب
در عصر رکن الدوله من باید کنم ساغر زدن عشرت نه امروز ار کنم، مستی بباید پس کیم
یک جهان لطف است ازو بعد از تواضعهای عام سر ز من پیچیدن اندر حالت ساغر زدن
تا به کی پوشیده از همصحبتان ساغر زدن؟ در گره تا چند آب خویش چون گوهر زدن؟
تلخی از می بزداید لب شکر شکنت دهن جام به ساغر زدنی شیرین کن
سنبل از آن زلف چیدن نقل ازان لب خواستن باده زان ساغر زدن بی سوگواری داشتن
هر کجا رفتم بدوش روزگارم بار بود کعبه را محمل کجا بر ناقه لاغر زدند