معنی کلمه غدا در لغت نامه دهخدا
غدای روح باشد نطق جانان
به جسم مرده عاشق دهد جان.شعوری ( از لسان العجم ).
( غداً ) غداً. [ غ َ دَن ْ ] ( ع مص ) چاشت خوردن. ( منتهی الارب ): غدی یغدی غداً؛ اکل اول النهار. ( اقرب الموارد ). غدی کرضی ؛ اکل اول النهار. ( تاج العروس ).