غدا

معنی کلمه غدا در لغت نامه دهخدا

غدا. [ غ َ ] ( ع اِ ) بامداد. ( مقدمةالادب زمخشری ). ظاهراً مخفف غداة است. رجوع به غداة شود. || لفظ مشترکی است که در فارسی و عربی به معنی طعام به کار برند ولی در اصل به غذائی که هنگام صبح تناول شود اطلاق کنند :
غدای روح باشد نطق جانان
به جسم مرده عاشق دهد جان.شعوری ( از لسان العجم ).
( غداً ) غداً. [ غ َ دَن ْ ] ( ع مص ) چاشت خوردن. ( منتهی الارب ): غدی یغدی غداً؛ اکل اول النهار. ( اقرب الموارد ). غدی کرضی ؛ اکل اول النهار. ( تاج العروس ).

معنی کلمه غدا در فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . غداء ] (اِ. ) بامداد. مق عشاء.

معنی کلمه غدا در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بامداد . ۲ - غدائ .
چاشت خوردن

معنی کلمه غدا در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
غدو (۱۶ بار)
تعبیر به «غَد» (فردا) از مادّه «غُدْوَة ـ غَداة» اشاره به قیامت است چرا که با توجّه به مقیاس عمر دنیا به سرعت فرا می رسد، و ذکر آن به صورت نکره، برای اهمیت آن است.

معنی کلمه غدا در ویکی واژه

غداء
بامداد. مق عشاء.

جملاتی از کاربرد کلمه غدا

زان سپس بغداد را بگرفت شاه کینه‌خواه با نوید فتح‌، زی ایران‌زمین پیمود راه
دعیت عند الامام ثم قضی علی فرضا دعاء بغداد
هست بغداد گرد کوه، در او قاضیی فلسفی نمی‌شاید
و یکی از کبار مشایخ گوید: من با درویشی در بغداد آواز مغنیی شنیدم که می‌خواند:
منم اکنون شده در سوی بغداد کنون بدرود باش و دار بریاد
مشهور جهان گشته سنایی ز غم تو از روی چو خورشید تو ای طرفهٔ بغداد
فقیری که در بغداد سی کس بود نانخوار و غمخواری نباشد
موسم خم غدیر است که با خم و غدیر خورد باید می بر رغم سپهر غدار