غایات. ( ع اِ ) ج ِ غایت. غایتها. پایانها. نهایتها : دین پاکیزه و مردانگی و طبع جواد وین سه چیز از تو رسیده ست به غایات کمال.فرخی.و مدرسان سور و آیات و واقفان فصول و غایات... ( ترجمه محاسن اصفهان ص 119 ). زآسمان فتح و عرش دولت و معراج جاه دایماً در شأن او آیات غایات آمده.( از ترجمه محاسن اصفهان ص 6 ).و بمنزله مثال این جمله استعمال شود: خذِ الغایات و اترک المبادی ؛ یعنی مقدمات را بگذار و نتایج را بگیر. || الوف الوف ( در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین ). ( از رسائل اخوان الصفا ).
معنی کلمه غایات در فرهنگ معین
[ ع . ] (اِ. ) جِ غایت . پایان ، نهایت ها.
معنی کلمه غایات در فرهنگ عمید
= غایت
معنی کلمه غایات در فرهنگ فارسی
جمع غایت ( اسم ) جمع غایت پایانها نهایت ها.
معنی کلمه غایات در ویکی واژه
جِ غایت. پایان، نهایتها.
جملاتی از کاربرد کلمه غایات
یک موجود عقلانی باید همواره قوانین را بهعنوان حاکم یا عضوی از ملکوتِ غایات که بر اساس ارادهٔ آزاد امکانپذیر میشود، در نظر بگیرد.
وهُوَ زبدة الفصحاء المعاصرین آقا سید حسین. سیدی عزیز القدر و عالمی متشرح الصدر از اهل اصفهان بهشت نشان بود و مراتب علمی را در خدمت علمای معاصرین اکتساب نمود. از آغاز شباب پا در دایرهٔ اهل سخن نهاد وبدین واسطه به دربار خلافت مدار شاهنشاه صاحبقران و دارای معدلت نشان مغفور شتافت و به سبب اجتهاد در فنون شاعری مجتهد الشعرا لقب یافت. به تشریف و منشور سلطانی سرافراز شد. سالها در آن درگاه عرش اشتباه داد سخن داد و قفل بیان از درِ گنجینهٔ زبان گشاد. قصاید فصیحه و غزلیات ملیحه از مخزن خاطر شریف بیرون آورد و مشمول عنایات بی غایات خسروانه گردید و هم در عهد شباب در سنهٔ ۱۲۲۵ به روضهٔ رضوان خرامید. غرض، سیدی عالی گهر و شاعری ستوده سیر. به حسن خلق و حسن صورت محبوب القلوب خواص و عوام بود و در طرز سخن فنی مرغوب تتبع نمود. قصایدش مطبوع اهل آفاق وغزلیاتش نقل مجلس عشاق. پنج هزار بیت دیوان دارد. مثنوی به سیاق تحفة العراقین و املح از آن فرموده است. از اوست:
همه پویان به سوی غایاتند بی نهایات ناقص الذاتند
از مفهومِ خودآیینی چنین برمیآید که عاملان عقلانی بر پایهٔ ارادهٔ خودشان به قانون اخلاقی پایبند هستند؛ در عین حال، لازمهٔ مفهوم ملکوتِ غایات، آن است که افراد به گونهای عمل کنند که گویی اصولِ حاکم بر اعمالشان شکلدهندهٔ قانونی برای ملکوتی فرضی است. کانت همچنین میان وظایفِ کامل و ناقص تمایز قائل میشود. وظیفهٔ کامل، مثل وظیفهٔ دروغ نگفتن، همواره صادق و الزامآور است؛ حالآنکه، وظیفهٔ ناقص مثل وظیفهٔ کمک به خیریه میتواند انعطافپذیر و منحصر به زمان و مکان خاص باشد.
شیخ الاسلام گفت «کی ازین مقاماتها» که کردهاند، هیچکس از وی به نکرده است، کی بیشتر حکایات میکنند و سخن صوفیان از وجود و ذوق و دیدار باید گفت نه از حکایت. ویرا سخن است «سخن گوید» نیکو، صاحب تصانیف است، کتاب نهج الخاص کرده درین باب، و کتاب اربعین صوفیان، سخت نیکو، و کتاب غربت، و در کتاب غربت حکایت کند از مردی که گفت:٭ وجدنا اصحاب الغایات فی هذا الامراً فراداً. و در کتاب نهج الخاص گوید: که اخلاص در سه چیز است در توحید و در احوال و در افعال. تنک وقت بود، شیخ احمد کوفانی٭ ویرا دیده بود. ویرا گفتم: که از وی هیچ حکایت یاد داری؟ گفت نه، اما روزی در میان سخن میگفت که: الفقیر عزیز. ویرا گفتم: تمام بود. یک سخن از پیر، وی گفت کی میخواهم که کتاب نهج الخاص از وی بشنوم، وی گفت: جر کراست و اکنون وقت تنگ است ترا اجازت دادم.
فارغم از فکر غایات و بدایات جهان در صفای روی تو دیدم همه غایات کون
شد آن مجلا حقایق را حقیقت دگر غایات را بالجمله غایت
چون ز غایات کون در گذرد این قدم در رهش بدایت اوست
عارفی گردم ز غایت می زنم راست می گوید که غایات وی است
عین علمت دید اعیان همه چون نگاهی کرد در غایات کَون