غالیه سا

معنی کلمه غالیه سا در لغت نامه دهخدا

غالیه سا. [ ی َ / ی ِ ] ( نف مرکب ) غالیه سای. رجوع به همین مدخل شود :
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست.حافظ.

معنی کلمه غالیه سا در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - غالیه ساز. ۲ - عطرفروش .

معنی کلمه غالیه سا در فرهنگ عمید

۱. آن که غالیه بساید، غالیه ساینده: باد صبح از نسیم نافه گشای / بر سواد بنفشه غالیه سای (نظامی۴: ۷۱۳ ).
۲. [مجاز] خوش بو، معطر: مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را / که باد غالیه سای است و خاک عنبربوست (حافظ: ۱۳۰ ).

معنی کلمه غالیه سا در ویکی واژه

غالیه ساز.
عطرفروش.

جملاتی از کاربرد کلمه غالیه سا

زلف مشکین تو هر جا که شود غالیه سا نکهت از نافهٔ چین منفعل آید بیرون
نسیم صبحدم ای روح بخش روح فزای به کوی دوست گذر مشکبیز و غالیه سای
فلک آماده شود زهره مهیا گردد آن یکی حله طراز آید و این غالیه سای
ای از گل سوری دهنت غنچه نمایی وی بر سمن از سنبل تر غالیه سایی
باد صبح از نسیم نافه گشای بر سواد بنفشه غالیه سای
تا سنبل تو غالیه سائی نکند باد سحری نافه گشائی نکند
بنامیزد از این مشاطه نازم باغبانی را که بر مه غالیه سایه به گل بادام می‌بندد
صبا که غالیه سائی همی کند هر سو چو باد گشته روان در هوای سید ماست
عطسه‌‌ای ده ز کلک نافه‌گشا‌ی تا شود باد صبح غالیه سای
ز شمیم طرّه ی عنبرین تو شمّه ای به صبا رسید که نسیم او همه شب زبوی خوش تو غالیه سا رود