غالباً

معنی کلمه غالباً در لغت نامه دهخدا

( غالباً ) غالباً. [ ل ِ بَن ْ ] ( ع ق ) اکثر اوقات. بیشتر. در غالب. رجوع به غالب شود :
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد.حافظ. || باحتمال اغلب. ظاهراً :
محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه میداند من فرزانه را.سلمان.

معنی کلمه غالباً در فرهنگ معین

( غالباً ) (لِ بَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) اغلب ، بیشتر.

معنی کلمه غالباً در فرهنگ عمید

۱. اغلب اوقات.
۲. بیشتر، اکثراً: کتاب هایش غالباً به زبان آلمانی نوشته شده.

معنی کلمه غالباً در فرهنگ فارسی

۱ - بیشتر اغلب اکثر اوقات : غالبا به ما سر می زند . ۲ - به احتمال غالب ظاهرا : محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را غالبا دیوانه می داند من فرزانه را . ( سلمان ) .

معنی کلمه غالباً در ویکی واژه

اغلب، بیش

جملاتی از کاربرد کلمه غالباً

گاه بیمارم گهی خوش گاه سرخوش گاه مست غالباً چشمان جادویت فسونم داده‌اند
گه به دوش و گه به گردن، گه به چهرت هست مسکن غالباً چون دزد رهزن، با درنگ و با شتابی
غالباً جز به گاه وجد و سماع کف پا بر زمین نمی‌سودی
اساطیر مایا بخشی از اساطیر باستانی آمریکای مرکزی است که به قوم مایا اختصاص داشته‌است. این اساطیر غالباً با اسطوره‌های سایر اقوام سرخپوست آمریکای پیش از کلمب مشترک هستند. بیشتر متون اساطیری مایایی در متون دینی آنها بازتاب یافته‌اند.
لیکن امروز مرد دولتمند غالباً ملحدیست بی‌مانند
من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟ غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشد
غمزهٔ‌ او بی‌سبب‌ خونخواره و دلدوز نیست غالباً این شیوه از تیر امیر آموخته
لطیفهٔ وَنَفَخْتُ فِیْهِ مِنْرُوْحِی از تجلی ذاتش، غالباً کنایتی و شریفهٔ وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کُلَّها از ظهور اسماء و صفاتش،ظاهراً روایتی، گویی به مضمون حقیقت مشحون إنَّ اللّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُوْرَتِهِ در صوامع قدس غلغلهٔ این روایت افتاده بود که:
چه شد چرا سفرش این قدر دراز کشید مگر نه عمر سفر بود غالباً کوتاه
گبر راکز زند و استالوح دل باشد سیاه سود ندهد غالباً هیکل ز قرآن داشتن
غالباً ره نبرد عاشق صادق سوی وصل اندرین کار مرا تجربه بسیار افتاد