( غالباً ) غالباً. [ ل ِ بَن ْ ] ( ع ق ) اکثر اوقات. بیشتر. در غالب. رجوع به غالب شود : من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد.حافظ. || باحتمال اغلب. ظاهراً : محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را غالباً دیوانه میداند من فرزانه را.سلمان.
۱. اغلب اوقات. ۲. بیشتر، اکثراً: کتاب هایش غالباً به زبان آلمانی نوشته شده.
معنی کلمه غالبا در فرهنگ فارسی
۱ - بیشتر اغلب اکثر اوقات : غالبا به ما سر می زند . ۲ - به احتمال غالب ظاهرا : محتسب گوید که بشکن ساغر و پیمانه را غالبا دیوانه می داند من فرزانه را . ( سلمان ) .
جملاتی از کاربرد کلمه غالبا
غالبان غرق اند در عیش و طرب کار مغلوبان شمار روز و شب
زتاب زلف مشکینت صبا بر خویش میپیچد صبا را غالبا از پیچ زلفت تاب میآید
نکته هایش بی دهن می ریزد از لب غالبا بی زبان گردم که شرح لطف گفتارش کنم
از نسیم وصل جانها را معطر شد دماغ غالبا کز ره غزال مشکبوی من رسید
خشکست گر دماغ ورع غالبا چه بیم کز ذوق سودن کف افسوس میرسد
پس از آن آلبرت شوایتسر غالباً به اروپا سفر میکرد تا در کنفرانسها شرکت و نیز با اجرای کنسرتهای خود منبع درآمدی برای این مخارج تأمین کند. او از دوستان نزدیک ملکه الیزابت و آلبرت آینشتین بود. وی در واپسین سالهای زندگی خود گیاهخوار شد. آلبرت شوایتسر در ماه سپتامبر سال ۱۹۶۵ در لامبارنه درگذشت.
غالبا عین حزینست به هنجار بروز موج این بحر مکرر به کنار آمد و رفت
اصلی که غالباً برای حمایت از ارادهگرایی استفاده میشود اصل عدم تجاوز است.
عید خرم تر از این یاد ندارد ایام غالبا روی تو این خرمیش داده به وام
پیش ازین حال فضولی را نمی دیدم خراب در دل او غالبا درد و غم دلبر نبود
منم شکسته نهال ریاض عشق و گلی ز دهر میکند امسال غالبا بیخم
هر که اندر کربلا از دیده خون دل نریخت غالبا آگه نشد از ماجرای کربلا
اقتصاد کلاسیک غالباً نخستین مکتب اقتصادی مدرن شناخته میشود. توسعه دهندگان اصلی آن عبارت اند از آدام اسمیت, ژان-بتیست سه, دیوید ریکاردو، رابرت مالتوس و جان استوارتمیل.