غالب آمدن

معنی کلمه غالب آمدن در لغت نامه دهخدا

( غالب آمدن ) غالب آمدن. [ ل ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) چیره شدن. مسلط شدن در سخن و مناظره و نزاع و جدال : اگر جاهلی به زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. ( گلستان ). هوای نفس اماره غالب آمد. ( مجالس سعدی ).
- غالب آمدن بر ؛ چیره شدن بر. مسلط شدن بر... : ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. ( گلستان ). عقل نفیست را چه شد که نفس خبیث بر اوغالب آمد. ( گلستان ). عجز؛ غالب آمدن بر کسی در معاجزة. عز؛ غالب آمدن بر کسی در معازة. ( منتهی الارب ).
- غالب آمدن درامری ؛ چیره شدن در آن امر بر کسی : شقاه ؛ تشقیة؛ غالب آمد او را. تقمر؛ غالب آمدن در قمار. قمره قمراً؛ غالب آمد در نبرد قمار. عفص ؛ غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف. طول ؛ غالب آمدن در درازی. طسه طساً؛ غالب آمد او را در خصومت. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه غالب آمدن در فرهنگ معین

( غالب آمدن ) ( ~ . مَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) چیره شدن .

معنی کلمه غالب آمدن در فرهنگ فارسی

( غالب آمدن ) ( مصدر ) غلبه کردن پیروز شدن : مسلط گشتن : اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست . یا غالب آمدن برکسی . چیره شدن بر او : ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود . یا غالب آمدن در امری . چیره شدن در آن بر کسی : عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف .

معنی کلمه غالب آمدن در ویکی واژه

چیره شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه غالب آمدن

اقناع به عنوان فرایند ارتباطاتی تعریف می‌شود که در آن یک منبع شواهد و نتایجی را بیان می‌کند و هدف وی غالب آمدن بر دریافت‌کننده و ایجاد تغییری در وی است.