غاشیه کش

معنی کلمه غاشیه کش در لغت نامه دهخدا

غاشیه کش. [ ی َ / ی َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) برنده غاشیه. کشنده غاشیه. حامل غاشیه :
مقرعه زن گشت رعد مقرعه او درخش
غاشیه کش گشت باد غاشیه او دیم.منوچهری.این غاشیه کش گشته پیش غالب
این بسته میانک به پیش بطام.ناصرخسرو.زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان
پیش عنانش ببین غاشیه کش روزگار.خاقانی.نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیر
نیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهم.خاقانی.در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل
هم انبیا پیاده دویده هم اصفیا.عطار.چون ماه رخش به حسن میتازد
صد غاشیه کش بدلبری هستش.عطار.و رجوع به غاشیه شود.

معنی کلمه غاشیه کش در فرهنگ معین

( ~ . کِ ) [ ع . ] (ص فا. ) خادم .

معنی کلمه غاشیه کش در فرهنگ عمید

۱. آن که زین پوش اسب مخدوم را بر دوش بکشد، حمل کنند ۀ غاشیه.
۲. [مجاز] خدمت گذار، فرمان بردار.

معنی کلمه غاشیه کش در فرهنگ فارسی

( صفت ) برنده غاشیه حامل غاشیه .

معنی کلمه غاشیه کش در ویکی واژه

خادم.

جملاتی از کاربرد کلمه غاشیه کش

گردونت مائده ده و دولت شراب ده گیتیت غاشیه کش و نصرت سلاح دار
کلکم به سخنوران امیر است یک غاشیه کش مرا، جریر است
گل در رکاب عارض تو غاشیه کشی شمشاد پیش قد تو پا ایستاده‌ای
سد حشر رخش به پیراهن هر جولانگه سد جهان غاشیه کش بر سر هر میدانگاه
سپهرش رفت کآید غاشیه کش ولی از صولتش افتاد در غش
در پیش او که غاشیه کش بود جبرئیل هم انبیاء دویده پیاده هم اصفیا
این غاشیه کش گشته پیش غالب وان بسته میانک به پیش بسطام
دوشم که نیست غاشیه کش در رکاب تو آزرده از گرانی بار مذلت است
پرده‌زنان روز و شب حلقهٔ زلف ترا غاشیه کش چرخ پیر بخت جوان ترا
باد بر شه ره او غاشیه کش ابر در موکب او مقرعه زن