معنی کلمه غادیه در لغت نامه دهخدا
کنت بالری فاستقت غللی
من غوادی سحابة مدرار.خاقانی.علیک تحیة الرحمن تتری
برحمات غواد رایحات.ابن الانباری ( از بیهقی چ ادیب ص 192 ). || بامداد. ( غیاث از لطائف ) ( صراح ) :
کاروان در کاروان زین بادیه
میرسد در هر مسا و غادیه.مولوی.|| غادیة الیهود؛ الجماعة التی تغدر منهم. ( اقرب الموارد ).